اسلام و برده‌داری



اسلام آغازگر برده‌داری نبوده است. این مسئله علی‌رغم درست بودنش دردی را دوا نمی‌کند زیرا اسلام با مشروعیت بخشیدن به این سنت زشت و غیر انسانی آن‌را برای همیشه جاودانه کرده است و برده‌داری تا ابد به دلیل جاودانه بودن قوانین اسلامی در میان مسلمانان راستین رسمیت خواهد داشت، مگر اینکه پیشرفت جوامع بشری آن‌ها را مجبور کند دست از این احکام غیر انسانی خود بردارند.
اخلاقیات در جوامع بشری همچون سایر محصولات فکری و اجتماعی در طول زمان تغییر می‌کنند و تکامل پیدا می‌کنند و رسوم غلط و ناکارآمد از بین می‌روند و رسوم جدیدی ایجاد می‌شوند. دین به آن دلیل به یک پدیده ضد اخلاقی تبدیل می‌شود که جلوی این تکامل را می‌گیرد و به گوشه‌ای یا تمام اخلاقیات موجود در زمان شکل‌گیری آن دین چنگ می‌زنند و با تقدیس و مشروعیت بخشیدن به آن و در بدترین شرایط تعریف حقوق انسان‌ها از روی حقوق الهی باعث می‌شوند این قوانین جاودانه شوند و برای همیشه به دلیل الهی بودنشان باقی بمانند.
امضای پیامبر اسلام بر مسئله برده‌داری آنرا از رسمی غلط و منطقه‌ای به حقی الهی، جهان‌شمول و ابدی تبدیل کرده است، لذا تأسیسی نبودن برده‌داری در آیین اسلام دردی را دوا نمی‌کند و بخاطر ادامه برده‌داری توسط محمد می‌توان اسلام را به همین سبب ضد بشر دانست.
محمد به دلیل اینکه ادعای پیامبری دارد باید برای تمامی زمان‌های تاریخ نمونه اخلاقی خوبی باشد، حال آنکه بنابر اخلاقیات امروز ما او هرگز چنین نیست. اگر برده‌داری محکوم است باید پیامبر اسلام را محکوم کرد و اگر پیامبر اسلام محکوم نیست، برده‌داری نیز محکوم نیست و باید برده‌داری را تأیید کرد.
زیرا ادعای پیامبری و خاتمیت به این معناست که رفتار این پیامبر باید بگونه‌ای فرا زمانی اخلاقی جلوه کند بنابر این بر خلاف تمام سایر انسان‌ها که باید رفتار آن‌ها را در شرایط خودشان در نظر داشت و در مورد آن‌ها قضاوت کرد، در مورد پیامبران و هر کسی که دائیه الگوی اخلاقی بودن برای تمامی بشریت در تمامی زمان‌ها را داشته است باید با توجه به معیارهای روز قضاوت کرد و اگر نتیجه این قضاوت منفی بود باید صلاحیت آن شخص و این ادعایش را رد کرد. ادامه دارد...
اگر رفتار پیامبر اسلام و برده‌داری او امروز برای ما اخلاقی و مناسب نیست، پس او هرگز نمی‌تواند الگویی مطلقاً خوب برای ما باشد و یک انسان خردگرا هرگز دچار این خطا نمی‌شود که الگوی اخلاقیِ بد اخلاق‌تری از خود را دنبال کند.
اگر این ادعا درست باشد پیامبر اسلام از روی مصلحت و از ترس اینکه مبادا عده‌ای قدرتمند و ظالم و برده‌دار حرف او را قبول نکنند برده‌داری را تأیید کرده است و همین کار ننگین او باعث نابودی زندگی میلیون‌ها انسان آزاد شده است که به دست مسلمانان افتاده‌اند و بردهء آن‌ها شده‌اند و تن به قوانین ظالمانهء اسلامی داده‌اند.
هیچ انسان باوجدانی چنین کاری که محمد کرده است را نکرده و نخواهد کرد. یک انسان حق‌جو در مقابل ظلم می‌ایستد و از حقیقت به هر قیمتی که باشد دفاع می‌کند یا حداقل اگر نتواند از حقیقت دفاع کند، باطل و انسان‌ستیزی را تأیید و امضاء نمی‌کند اما محمد هرگز اینگونه رفتار نکرده است،  درست مثل هر سیاست‌مدار نابکار و شرور دیگری. اگر محمد واقعاً چنین کاری کرده باشد هر چیز می‌توان او را نامید به غیر از یک پیامبر.
از این گذشته مبارزهء تدریجی اسلام با برده‌داری قرار بود چند هزار سال طول بکشد؟ اگر اسلام واقعاً قصد مبارزه تدریجی با برده‌داری را داشته است چگونه است که به این هدف نائل نمی‌شود و برده‌داری در نهایت به دست اسلام‌ستیزان و کفار الغا می‌شود؟
برده‌داری بدون شک از زشت‌ترین و ظالمانه‌ترین رسوم روزگار بوده و هست، هر انسانی حق آزاد زیستن و برابر بودن با بقیه انسان‌ها را دارد. همان‌گونه که دیده شد بهانه و استدلال‌های توجیهی و غلط اسلام‌گرایان نمی‌تواند هیچ مشکلی را حل کند، پیامبر اسلام برده‌داری را رسمیت بخشیده است، آن را جاودانه کرده است و باعث گسترش قتل و غارت و برده‌داری در جهان شده است و خود نیز به آن گرایش داشته است.
بنابر نظر اسلام‌گرایان در واقع الغای برده‌داری در جامعه‌ای که در آن جوامع تجارت انسان‌ها از هنجارهای دیرینه بوده محال است و از آنجا که برده‌داری برای اعراب آن دوره رایج بوده است محمد نمی‌توانسته آن‌ را الغا کند(!) اما این ادعا علی‌رغم متناقض‌بودن و غیر منطقی بودنش از لحاظ تاریخی نیز کاملاً باطل است. افرادی هم‌چون رضاخان و آبراهام لینکن به طور کامل برده‌داری را در زمانی که رایج بوده است الغا کردند و از مقاومت برده‌داران نترسیده‌اند.
در رابطه با ادعای مسلمین در باب برده‌داری مبنی بر اینکه قوانین اسلامی مربوط به اعراب آن دوران می‌شده است، خود با واقعیت سازگار است. یعنی می‌توان مدعی شد که در اسلام تقریباً هیچ چیز جدیدی یافت نمی‌شود، تمامی آموزه‌های اسلامی قبل از اسلام وجود داشته‌اند و محمد تنها آن‌ها را جمع‌آوری کرده و ادعا کرد که از طرف خدا هستند، به همین دلیل اسلام (و باقی ادیان خدا محور نیز به همین صورت هستند) اساساً پدیده‌های آسمانی نیستند بلکه پدیده‌هایی زمینی هستند و ساخته ذهن بشر.
اما شنیدن این ادعا از یک اسلام‌گرا قابل قبول نیست زیرا این ادعا در تضاد جدی با قرآن است و یک باورمند به اسلام اصولاً نمی‌تواند چنین ادعایی بکند. مسلمانی که این حرف را بزند در واقع قبول کرده است که قوانین و قواعد دینی‌اش کاربردی ندارند و برای بشر امروز بی‌معنی و حتی مضر هستند و این خود اگرچه حرفی صحیح است اما قابل قبول از یک اسلام‌گرا نیست. این ادعا همچنان یکی از راه‌های رایج برای فرار از بحث و حقیقت پلید اسلام است.
خلاصه اینکه قرآن خود نمی‌گوید که این قوانین مربوط به زمان خاصی هستند بلکه برعکس می‌گوید این قوانین جاودانه و همیشگی هستند و این ادعای اسلام‌گرایان خود زیر سؤال بردن قرآن و توهین بزرگی به الله است.

۱ نظر: