صدقه



با توجه به اینهمه صندوقهای صدقاتی که قرار هست رفع هفتاد بلا کنند و با توجه به دست به دعا بودن دائمی امت اسلامی و... 
آیا براستی دیگر بیمار و فقیر و طلاقی و گرفتار و بدبخت نداریم ؟
آیا اخلاق و معنویت ایرانی در حد اعلاء آسمانی صعود کرده است ؟
خیر به هیچ عنوان!
 بلکه در همه ی شاخصه های رفاه و سعادت به پستی رسیده ایم و یکی از بزرگترین علل آن همین نگاه خرافی و غیر علمی ما ایرانیهاست به پدیده های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی .
اگر کمی درنگ کنیم و بیاندیشم که مثلاً خرافه ی شفا چگونه کار می کند، در می یابیم که حتی اگر بر فرض محال این خرافه واقعی باشد و شفای معجزه آسا در کار باشد باز هم چیزی به نفع مردم تغییر نکرده چرا که مثلاً در ایران ده هزار امام زاده داریم، بدین ترتیب اگر فرض کنیم هر کدام از این امام زاده ها فقط روزی یک بیمار را شفا دهند می شود به عبارتی سالی سه میلیون و ششصد هزار بیمار شفا یافته! البته این امام زادگان حکم پزشکان عمومی را دارند و کارایی آنها را کمتر فرض کردم و مثلاً امام رضا و امام علی و حسین و حسن و دیگر امامان و خود حضرت رسول مثلاً می توانند به تنهایی روزی یکصد نفر را شفا دهند!
با این حساب مگر ما چند بیمار صعب العلاج در کشور داریم ؟ قطعاً بسیار کمتر از این آمار خواهند بود و در ثانی اگر این شفا دهندگان هر سال کار خود را خوب انجام می دادند در طول این چهل سال ما نه تنها در ایران دیگر بیماری برای درمان نمی باید می داشتیم بلکه باید میلیونها توریست بیمار به کشورمان مراجعه می کرد و درمان می شد . با این حساب اگر خرافه ی شفا حقیقت داشت و کار می کرد ما دیگر باید مراکز درمانیمان فقط درگیر بیماریهای پیش پا افتاده مثل سرماخوردگی می بودند چون امامان و امام زادگان درمانگر بیماران خاص هستند!
اما چنین نیست ! پس چه هست ؟
پاسخ روشن است !
آنچه که در عمل وجود داشت مثلث خرافه، فریب، سوءاستفاده بود.
فرمولی که تمام دست اندرکاران تجارتِ خرافات از فال بین گرفته تا آیت الله و اسقف و پاپ و خاخام استفاده می کنند همه یک چیز است .
فروش امید واهی و سراب به قیمت گزاف به مردم بدون اینکه گره ای از مشکلات عمومی جامعه بگشایند . البته گاه برای شوآف ( نمایش و ظاهر سازی ) بصورت رندوم یا انتخاب شده، افرادی را مورد لطف قرار می دهند! اما در مجموع تمام تاجران خرافات یک قانون را رعایت می کنند:
 صد واحد می گیرند و کمترین اندازه ممکن پس می دهند .
به بودجه های اختصاص یافته به نهادهای مذهبی دقت کنید .
به تجارتها و دلالیهایی که نهادهای مذهبی بصورت مستقل با تکیه بر پول صدقات و نذورات می کنند دقت کنید .
و از آن طرف به خدماتی که به مردم می دهند هم نگاهی بیاندازید! این الگوی عملیاتی را بسیاری از جوامع مذهبی انجام می دهند ولی با این سیستم هیچگاه حتی به رفاه و استانداردهای زندگی مطلوب نرسیده اند.
در حالیکه جوامع غیر مذهبی و غیر خرافی یا حداقل کمتر خرافی این الگوها را انجام نمی دهند و در بالاترین سطح رفاه قرار دارند .
آیا این نباید ما را نسبت به باورها و خرافه های شخصی خودمان کمی کنجکاوتر کند و با حساسیت بیشتری خرافاتمان را هر چه که هست با هر ریشه و اساسی که دارد و منتسب به هر قدرت و مقامی که باشند بازنگری کنیم و نور انقلابی در اندیشه هایمان روشن کنیم؟



بحث میان یک خداناباور و دیندار
خداناباور: خدای تو از کجا آمده؟
دیندار: خدای من ازلی و ابدی است

خداناباور: آیا زمان پیش از خدای تو وجود داشته؟

دیندار: نه!
خداناباور: پس خدای تو ازلی نیست. ازلی بودن مفهومی از زمان است.
دیندار: من منظورم بله بود.
خداناباور: پس بنابر این خدا همچنان ازلی نیست چون که آغازی داشته.
دیندار: منظور من این بود که خدا خارج از زمان و مکان حضور داشته.
خداناباور: پس حداقل با این اوصاف و تعریف، باید بپذیری که هرگونه توصیف از عذاب یا پاداش ابدی بی‌معناست.
دیندار: تو به جهنم خواهی رفت.

با پذیرفتن مفهوم زمان، ابدیت و ازلیت برای خدایی دخالتگر در داخل جهان نامفهوم می‌شود و اگر چنین خدای ابدی را بخواهیم فرض کنیم، تنها می‌تواند خدایی آفریدگار نخستین و بدون دخالت باشد. در این صورت مفاهیمی چون بهشت و جهنم و پیامبران و غیره با این خدای دئیست در تضاد است. زکریای رازی و پورسینا و خیام و همهء بزرگان علم و فلسفهء تاریکه ایران درآن دوره بر پایه همین تعبیر هرگونه نبوت و جهنم و بهشت را غیرمنطقی و تصور ساختگی می‌دانسته‌اند. اما صد افسوس که پس از آن‌ها این آموزه‌ها به فراموشی سپرده شد و جایش را به مغالطات غزالی و سهروردی داد یا جامعه اسیر عرفان و احساس‌های ساخته تصورات ذهنی خود گشت و ما قرن‌ها از دانش و علم و اندیشه عقب ماندیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر