اسلام در ایران


مسلمانان مهاجم چگونه بر ایران سلطه یافتند؟
مسلمانان متجاوز، سه راه در برابر ایرانیان قرار دادند: نخست، ایمان به اسلام و صرف‌نظر کردن از فرهنگ ایرانی. دوم، پرداخت جزیه و مالیات اجباری. سوم، قبول نکردن و به عنوان دشمن کشته شدن. در برابر این اجبارهای استعماری، گروه‌های اجتماعی ایرانی به شکل‌های گوناگون برخورد کردند.
دسته اول صاحبان مال و منال و سران طوایف احساس خطر نموده و برای حفظ موقعیّت خود به اسلام درآمدند. پطروشفسکی می‌نویسد: "برخی از زمین‌داران محلی ترجیح دادند پیمان‌هایی با فاتحان منعقد کنند و خراج بپردازند و در مقابل، اراضی فئودالی خویش را حفظ کنند".
برتولد اشپولر می‌نویسد: نجبای متنفذ ایرانی خیلی زود به اسلام گرویدند. همین خانواده‌ها بودند که حکومت‌های محلی تشکیل داده و متحد خلافت اسلامی شدند و اسلام را بیشتر رایج نمودند. خانواده‌ی سامانیان، آل‌زیار، آل‌بویه از جمله خانواده‌هایی بودند که قدرت خود را با استراتژی حمایت از خلیفه‌ی عرب تنظیم نمودند.
دسته‌ی دوم افراد تبهکار و راهزن و دزد که به نیروهای چپاول‌گر مسلمان پیوستند. آن‌ها با توجه به روحیّات تبهکارانه‌شان، هنگام هجوم مسلمانان و با توجه به منش متجاوزان، شرایط را برای قتل و کشتار و دزدی مناسب یافتند.
دسته سوم توده‌ی محروم در خیال کسب امتیاز به همسویی با متجاوزان پرداختند تا همان امتیازات آن‌ها را بدست آورند. این افراد از ایرانیان محروم بودند و هجوم خارجی را شانسی برای خود می‌دیدند زیرا آن‌ها در دوران ساسانی بی‌پناه بودند.
دسته‌ی چهارم کسانی که پشت به منافع خود کرده و به عنوان "موالی" به سازش با مسلمانان متجاوز پرداختند. نوکرمنشی و تسلیم‌طلبی و رنگ عوض‌کردن و خوش‌خدمتی کردن در برابر دشمن قهار از ویژگی‌های این گروه بود.
گروه پنجم مقاومت کنندگان بودند. هجوم مسلمانان، مقاومت‌های بسیاری برانگیخت و ایرانیان و لشکریان بسیاری برای دفاع از خاک‌شان شکست خوردند و این‌ها یا به برده تبدیل شدند و یا کشته شدند.
گروه ششم بخش‌های دیگری از ایرانیان بودند که کوچ کرده و در مناطق دور دست مانند هند استقرار یافتند.
البته باید یادآور شد که در میان خود ایرانیان اختلافات بسیار بود و بدلیل بدرفتاری و بی‌توجهی حاکمان و سران دین زرتشتی نسبت به مردم، اعتقاد به وحدت‌گرایی و وطن‌خواهی در برابر مسلمانان متجاوز بسیار سست بود. در شرایط استعمار مسلمانان، روانشناسی مردمِ شکست‌خورده با کوتاه آمدن و فتالیسم و تقدیرگرایی توأم‌ست و در شرایط ناتوانی مخالفان و نخبگان و رهبران مبارز، به آسانی مقاومت پا نمی‌گیرد. در این دوران لختی و پلیدی و رفتار پست رشد می‌کند.
خوشبختانه در این دوره سیاه استعماری، بودند کسانی مانند ابومسلم و یعقوب لیث و بابک خرمدین که کوتاه نیامدند و به مبارزه پرداختند تا کار مسلمانان متجاوز به شکست بیانجامد. در این دوران بازندگی ایرانیان کلان و ساختاری بود و از جمله نتایج دردناک آن همین از خودبیگانگی نزد ایرانیان‌ست. امروز ایرانیان بسیاری به اسلام و شیعه چسبیده‌اند و یک ایدئولوژی ضد ایرانی را از آن خود نموده‌اند. روان و ناخودآگاه آنان به دین سامی گره خورده است زیرا همه‌ی آیت‌الله‌ها و ایدئولوگ‌ها و سیاسیون و نظامیان و بوروکرات‌ها و روشنفکران و شاهان و روزنامه‌نگاران برای حقنه نمودن اسلام متحد بوده‌اند و ذهنیّت ایرانی به ارزش‌های پَست اسلامی خو کرده است. امروز جوانه‌های مقاومت و نقد اسلام و نقد قرآن در حال رشد است.
به امید آگاهی و آزادی
گرداورنده:میلاد سلطانپور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر