فاحشه


يكى از كلماتى كه نه تنها مردان بلكه متأسفانه زنان چه در قديم و چه اكنون در برابر زنى كه از سنت‌هاى مرسوم آن جامعه تبعيت نمى‌كند به كار مى‌برند "فاحشه" است. كلمه‌اى كه استفاده از آن در برابر يک زن، گويى زنجيرى را به دست و پاى او قرار مى‌دهد كه نتواند از آن حد فراتر رود.
خشونتى كه به كارگيرى اين كلمه بر شنونده‌ی آن اعمال مى‌دارد به مراتب از شكنجه و آزار جسمى يک زن بيشتر است. زيرا بر روح و روان او تأثير گذاشته و با او ماندگار مى‌شود. نوعى تهديد براى طرد شدن از جامعه است كه توسط مردان و زنان بر آن فرد اعمال مى‌شود.
خبرها را كه مى‌خواندم، ديدم آخوندى دختران خيابان انقلاب را فاحشه خطاب كرده است. يعنى دقيقن استفاده از كلمه‌اى كه سبب شود مردان و حتى شوهران و پدران و برادران آن زنان براى لحظه‌اى به ياد آن مالكيّت شيرينى بيافتند كه سال‌ها زنان اين مملكت را با آن اسير كرده‌اند.
كنجكاو شدم بدانم ريشه‌ی كلمه "whore” چيست و آنچه يافتم آن بود كه به كسى اطلاق مى‌شود كه ميل و خواسته دارد.
طبعن براى مردان در گذشته اين كه زن بتواند اميال و آرزويى همانند مردان داشته باشد غيرقابل قبول بوده است و اين مرد بوده كه محدوده‌ی اميال و آرزوى يک زن را مشخص مى‌كرده است. ميل به تحصيل، ميل به كار، ميل به ابراز عقيده، ميل به آزادى، ميل به نشان دادن زيبايى، همه و همه توسط مردان كنترل شده و يا از او گرفته مى‌شده است.
شايد بد نباشد بدانيد كه در بخشى از كشورهاى اسلامى دختران را ختنه می‌كنند، از آن جهت كه دخترى نتواند اميال جنسى‌اش را از طريق خود ارضايى بر طرف سازد و تنها مرد بتواند هر زمان كه تقاضا كرد به او اجازه لذت جنسى را بدهد.
آيا تحميل خواسته و اميال ما بر فرد ديگرى برده‌دارى نيست و آيا پذيرش آنچه توسط ديگرى بر ما تحميل شود خود بيانگر برده بودن نيست؟
فاحشگى مذموم است نه براى آن زنى كه به اختيار خود آن راه را انتخاب كرده است، بلكه براى شخصى كه در انتخاب خود هيچ اختيارى نداشته و جبر او را بر آن داشته است. همچنين مذموم است براى مردى كه نه به جهت تنوع‌طلبى، بل به جهت جبرى كه بر روح و روان و بدنش حاكم شده بر زنى فاحشه پناه مى‌برد. از این منظر كسى كه حق انتخاب ندارد مورد نكوهش است.
از نظر من انسانى كه اجازه دهد زندگی‌اش به مرحله‌اى برسد كه انتخابى براى او نباشد، اميال و خواسته‌هاى طبيعى و انسانى او سركوب شود آنگونه كه اراده‌اش در دست ديگرى باشد، خود حكم اسارت خويش را امضا كرده است.
دختر خيابان انقلاب از آن لحظه‌ای كه روسری‌اش را در ميان جمع بر چوب مى‌زند، زنجير اسارتى را كه بر روح و جانش زده‌اند باز كرده است. بردگى و اسارت مفاهيمى ذهنى است كه زمانى كه در ذهن بر آن فائق آمديم، دستان‌مان از بند باز مى‌شود و چون دختران خيابان انقلاب، اراده و اميال خود را جستجو مى‌كنيم.
"از صفحه‌ی یودیت بروخیم"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر