آیا می‌توان خدا را تعریف کرد؟



ھر يک از خداپرستان از اديان مختلف و حتی بی‌دين برای خودشان تصورات متفاوتی از خدا دارند و آنطور که خود می‌پندارند خدا را تعريف می‌کنند.
می‌توان گفت به تعداد انسان‌ھای موجود بر روی زمين خدا وجود دارد و خدايان مختلف ويژگی‌هايی را دارند که خداپرستان مختلف آن‌ھا را می‌پرستند. "بطور خلاصه می‌توان گفت خدا فاحشه‌ای‌ست که ھمگان با او ھمبستر می‌شوند و او را از جنس خود می‌دانند."
شخصيت افراد را از خدايی که تصور می‌کنند می‌توان فهميد، اگر شخصی اعتقاد دارد که خدا مهربان است و ھمه را می‌بخشد می‌توان دانست که او مهربان و باگذشت‌ست، اگر شخصی مثل حضرت محمد خدایَش جنايتکار است و ساديست و عقده دارد و در حلق کافران مس ذوب شده می‌ريزد می‌توان دانست که اين شخص خودش چنين خلق و خويی داشته است و ھمين به سادگی نشان می‌دھد که بشر خداوند را می‌آفريند نه خداوند بشر را.
اسپينوزا فيلسوف نامی ھلندی با مطالعه‌ی دقيق کتب دينی به همین نتیجه رسید و گفت: "اگر مثلث می‌توانست صحبت کند، خدا را به شکل يک مثلث معرفی می‌کرد و اگر دايره می‌خواست خدا را تصور کند وی را دايره‌وار تصور می‌کرد". ھمه‌ی انسان‌ھا آنچه خود می‌خواھند را به خدا می‌چسبانند و دشمن خود را دشمن خدا می‌دانند و اين قصه‌ای‌ست که مدام تکرار می‌شود.
خدا موجودی‌ست افسانه‌ای ھمچون جن، پری، سيمرغ، دراکولا و امام زمان که انسان‌ھا چون در مقابل نيروھايی طبيعی و مادی احساس ضعف می‌کردند اختراع (و نه کشف) کرده‌اند تا خود را با آن گول بزنند و خود را بی‌پشت و پناه احساس نکنند.
انسان‌ھا در مقابل مرگ احساس ضعف می‌کردند و نمی‌خواستند باور کنند مرگ نابودی ابدی جسم آن‌ھاست، در مقابل طبيعت احساس ضعف می‌کردند و نمی‌خواستند قبول کنند طبيعت می‌تواند برای آن‌ھا تصميم بگيرد، برای ھمه‌ی اين ترس‌ھا و بيم‌ھا خدایانی را خلق کردند تا مانند برادر بزرگ‌تری ھمراه آن‌ھا باشد و از آنان مواظبت کند.
بشر چون بسياری از علت‌ھا را در گذشته نمی‌دانسته و از گفتن نمی‌دانم در ھراس بوده و دلايل بسياری از معلول‌ھا را نمی‌دانسته است، يک خدا را فرض کرده است و آن‌را "علت‌العلل" دانسته برای اينکه نادانسته‌ای نداشته باشد.
تا اينکه بشر دريافت، ندانستنِ خود را نبايد با پناه‌بردن به موجودات افسانه‌ای پنهان کند و نادانسته ھمان نادانسته ھست تا اينکه دانسته شود. اما خدا ھمچنان از دوران فرار انسان از نادانسته‌ھايش تا به امروز به يادگار مانده .
خدايان در طول تاريخ تفاوت‌ھای بسيار کرده و کامل‌تر و پيچيده‌تر شده‌اند و يک نگاه مختصر به تاريخ ھر ملتی نشان می‌دھد آن ملت ھرچه در دانش و فلسفه بيشتر پيشرفته می‌شدند خدايان‌شان نيز به ھمين نسبت پيشرفته‌تر می‌شدند. اين بخوبی نشان می‌دھد که خدايان ساخته و پرداخته ذھن بشر ھستند. به قولی می‌توان گفت اين خدا نيست که اديان را روی زمين می‌فرستد بلکه اديان ھستند که خدا را روی آسمان می‌فرستند.
ھر دين‌داری به نوعی بی‌خدا نيز ھست، خدايانی که در روزگاری پرستش و ستايش می‌شدند امروزه خرافات و افسانه حساب می‌شوند. به عنوان مثال، شما امروز کسی را پيدا نمی‌کنيد که به "Saturn" يا زحل خدای رم باستان اعتقاد داشته باشد يا کسی که به سيستم خدایِگان يونان باستان يعنی ونوس و آپولو و خدای خدايان زئوس اعتقاد داشته باشد. ھرچند ھمچنان ھندوھا برای ھر چيزی خدايی دارند، مثل خدای حيات، خدای زمين، خدای پول و مسيحيان به تثليث اعتقاد دارند.
ھر خداپرستی يک بی‌خدا نيز ھست، زيرا خدايان بقيه اديان را قبول ندارد. به عنوان مثال: يک مسيحی به الله، اھورا مزدا، زئوس، ھرا و... اعتقاد ندارد و عيسی را پدر و خدای خود می‌داند. يک مسلمان تنها الله را قبول دارد و زئوس و اھورا مزدا و يهوه (با تعريف مسيحی آن) را قبول ندارد. يکتاپرستان، ھندوھا و چندخدايی را مسخره می‌کنند و فکر می‌کنند آن‌ھا مشتی ديوانه ھستند و ھندوھا و ساير اديان و حتی فرقه‌ھای دينی ھمه يکديگر را و خدای يکديگر را به شدت رد می‌کنند اما ھرکدام از آن‌ھا سيستم خدايی خود را قبول دارند.
"بنابراين يک خداباور ھمانند يک بی‌خدا تمامی خدايان را خرافی می‌داند اما تفاوت اين دو اين‌ست که خداناباوران ھمان يک خدايی را که خداباوران قبول دارند، نيز قبول ندارند."
اديان مختلف برای خدايان‌شان جاھا و ماھيّت‌ھای مختلفی را در نظر دارند. بعضی‌ھا می‌گويند در آسمان‌ست، بعضی‌ھا می‌گويند ھمه جا ھست، بعضی‌ھا (از روی قرآن) می‌گويند بر روی عرش نشسته است، بعضی‌ھا (از روی تورات) می‌گويند با داوود کشتی گرفته است، بعضی‌ھا (از روی جهالت) می‌گويند می‌تواند با من حرف بزند.
خدايان بسياری ھمچون زئوس در طول تاريخ مرده‌اند و به افسانه تبديل شده‌اند و روزگاری فرا خواھد رسيد که الله و يهوه و... نيز به افسانه‌ھای مضحکی تبديل خواھند شد. ما بی‌خدايان معتقديم آن روزگار فرا رسيده است و الله و یهوه و خدای مسيحيان و اھورا مزدا و شيوا نيز به قبرستان خدايانی ھمچون رع يا آمون مصری، مردوخ بابلیان و بعل فنيقيان و زئوس يونانيان و ژوپيتر روميان تعلق دارند و تاريخ مصرف‌شان تمام شده است.
به امید آگاهی
گردآورنده : میلاد سلطانپور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر