جنگهای مقدس و تروریسم مذهبی، سرکوب هنر و ادبیات و سرکوب پیشرفتها و دستاوردهای علمی، رفتار وحشیانه با زنان، کودکان، همجنسگرایان، اعمال خشونت به حیوانات، سلطهگری دینی، فساد روحانیون، مفتخوری و باجگیری آنها، شستشوی مغزی کودکان و نوجوانان، ازدواج با کودکان، سنگسار، قتلهای ناموسی، تفتیش عقاید، بریدن عضو اندام تناسلی و... بخشهایی از کارنامه سیاه گروهها و حکومتهای مذهبی، نه فقط در قرون وسطا و دوران بربریت بشر، بلکه همین امروز نیز است.
در جهان امروز، دین بلای جان همهء انسانها شده است. گروههای اسلامی تروریستی در مراکز خرید، رستورانها، هتلها، اتوبوسها، قطارها، هواپیماها، مسابقات ورزشی، مراکز تجمع مردم و خیابانها، با انفجار بمبهایشان انسانهای بیگناه بیشماری را از کودک گرفته تا زن و مرد، پیر و جوان در راه اسلام و خدای عزوجلشان، به دیار نیستی میفرستند.
حکومتهایی که قوانینشان، متأثر از ایدئولوژی اسلامی است، گروه گروه انسانها را تیرباران میکنند، با شمشیر گردن میزنند، سنگسار میکنند، به انسانها در ملاء عام شلاق میزنند و به دار میآویزند. بازجویان آنها در زندانها به زندانیان تجاوز میکنند و یا زیر شکنجه به قتل میرسانند.
بر اساس قوانین اسلامی قصاص، چشم را در مقابل چشم در میآورند و دندان در مقابل دندان میشکنند. این حکومتها نه فقط آپارتاید جنسی و تفکر ارتجاعی را بر جوامع حاکم کردهاند، بلکه حتی تجاوز به دختربچهها را نیز رسمیت دادهاند.
به این ترتیب، اگر امروز کارل مارکس، زنده بود واقعاً باز هم میگفت: مذهب افیون تودههاست! به باور من نگاه آن دورهء مارکس، یعنی حدود ۱۵۰ سال پیش به مذهب غلط نبود. وی به درستی از موضع طبقاتی و در بطن این مبارزه، مذهب را نقد کرده است. اما اگر وی امروز زنده بود به احتمال قوی میگفت: دین بلای جان انسانها شده است!
از این رو امروز باید دین را مستقیماً و بدون هیچگونه ملاحظهای مورد نقد و افشاگری قرار داد و عواقب و عوارض و خطرات آن را نیز آگاهانه به جان خرید. دین، به معنای واقعی خرافه است، مغز انسانها را شستشو میدهد و خرافی و مرتجع بار میآورد.
خداسازی، افسانههایی هم چون آفرینش آدم و حوا، شر و خیر، سحر و جادو، دعا و معجزه، شیطان و فرشتگان، حوری و غلمان، بهشت و جهنم، نوح و کشتی نوح و غیره واقعیت ندارند و افسانهها و داستانهایی هستند که دهان به دهان به ویژه توسط دستگاه قوی مذاهب و هم چنین دربارها و حکومتها بازتولید شدهاند و به سنتهای جان سخت و ارتجاعی و خطرناکی تبدیل گشتهاند.
مذاهب در طول تاریخ بشر تا به امروز، توسط بسیاری از حکومتها رواج داده شدهاند و در عصر حاضر نیز سیستم سرمایهداری، آن را به خدمت منافع طبقاتی و اهداف و سیاستهای خودش درآورده است. چرا که مذاهب مالکیت را مقدس میشمارند و حافظ سیستم سرمایهداری و استثمار انسان از انسان، تبعیض و نابرابری و فاشیسم و خشونت هستند.
مذاهب، آزادی و برابری و عدالت اجتماعی را دشمن خود میدانند از این رو آنها در طول تاریخ بشر هر کسی که مدافع این آزادیها بوده به زنجیر اسارت خود کشیدهاند و به قتل رساندهاند.
مذاهب، زن را به عنوان انسان کامل به رسمیت نمیشناسند و آن را نصف انسان میدانند. مذاهب، مرد را رئیس خانواده معرفی میکنند که زن باید به طور مطلق از آن تبعیت کند. بنابراین، مذاهب سرسختانه حافظ و بقای گرایش ارتجاعی مردسالاری هستند. بیجهت نیست که از خدا گرفته تا همه پیامبران و امامان همگی مرد هستند و هیچ زنی در میان آن ها وجود ندارد.
بهرام رحمانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر