گفتگوی ناباور با مومن
➖ناباور: خُب رفیق... من منتظر پاسخی که به دنبالش رفتی هستم.
➕مؤمن: شاید فعلاً نتوانم پاسخ عقلی و فلسفی برایت بیاورم، اما به هرحال معجزه ای مانند قرآن را نمیتوانم ندیده بگیرم.
➖ناباور: چرا فکر میکنی قرآن معجزه است؟
➕مؤمن: چون هیچکس نمیتواند کتابی و گفته ای مانند آن بیاورد و هیچ خطایی و تناقضی که حاکی از انسانی بودنش باشد در آن وجود ندارد.
➖ناباور: اتفاقاً در مورد همین مسئلۀ جبر و اختیار که به دنبال پاسخ رفتی، در قرآن تناقض وجود دارد.
➕مؤمن: چه تناقضی؟
➖ناباور: در بعضی آیات قرآن، انسان مسئول اعمالش معرفی شده و او را دارای اختیار و آزادی در انتخاب سرنوشتش معرفی کرده است و در بعضی دیگر گفته شده که سرنوشت انسان و حتی اینکه هدایت شود یا گمراه گردد به خواست خداست و تلاشِ هیچکس در برابر خواست خدا به جایی نمیرسد.
(در حدود ۳۰سوره و بیش از ۶۰ آیه که بیشترشان مکی هستند از اختیار سخن میگویند و انسان را در مقابل اعمالش مسئول میدانند و در حدود ۱۵ سوره و ۴۰ آیه که بیشترشان مدنی هستند از جبر سخن میگویند و سرنوشت انسان را از پیش محتوم میدانند و این مفهوم را گاهی با صراحت و گاهی به طور ضمنی ادا میکنند.)
به علاوه، اشکالات تناقضیِ دیگر و نیز خطاهای علمی فاحشی در قرآن وجود دارد.
➕مؤمن: بیا این ها را که گفتی بررسی کنیم.
(در حدود ۳۰سوره و بیش از ۶۰ آیه که بیشترشان مکی هستند از اختیار سخن میگویند و انسان را در مقابل اعمالش مسئول میدانند و در حدود ۱۵ سوره و ۴۰ آیه که بیشترشان مدنی هستند از جبر سخن میگویند و سرنوشت انسان را از پیش محتوم میدانند و این مفهوم را گاهی با صراحت و گاهی به طور ضمنی ادا میکنند.)
به علاوه، اشکالات تناقضیِ دیگر و نیز خطاهای علمی فاحشی در قرآن وجود دارد.
➕مؤمن: بیا این ها را که گفتی بررسی کنیم.
➖ناباور: علاقه ای به بحث دربارۀ آن ها ندارم زیرا شما مسلمان ها معمولاً توجه ندارید که معنی معجزه چیست و با قرآن به عنوان معجزه برخورد نمیکنید و در آخر میگویید ما نمیدانیم حقیقت دربارۀ قرآن چیست و نمیتوانیم دربارۀ کتاب خدا قضاوت کنیم و علما باید نظر بدهند و... خلاصه در نهایت بدون نتیجه گیری، راهتان را میکشید و میروید.
➕مؤمن: البته که ما قرآن را معجزۀ پیامبر میدانیم. چطور میگویی آن را معجزه نمی دانیم؟
➖ناباور: لطفاً خوب توجه کن!... معجزۀ یک مدعیِ پیامبری، همان دلیلی است که قرار است ما را متقاعد کند و دیگر شک و شبهه ای برای ما باقی نگذارد که مدعی، راست میگوید.
➕مؤمن: همینطور است. ما هم جز این فکر نمیکنیم.
➖ناباور: آیا وقتی کسی ما را مخاطب قرار میدهد و برای ما شروع به آوردن دلیل و بیّنه میکند، من و تو این حق را برای خود قائل هستیم که با عقل و شعور خود، دلایل و شواهدِ او را بررسی کنیم یا خیر؟
➕مؤمن: با لحنی حاکی از اطمینان: البته که این حق را داریم.
➖ناباور: آیا ما حق داریم هرگاه دلایل و شواهدِ او را متقاعد کننده نیافتیم، آن ها را غیرقابل قبول بدانیم، یا خیر؟
➕مؤمن: بله حق داریم.
➖ناباور: ولی غالب مسلمانان با این دیدگاه به قرآن نگاه نمیکنند. از یکطرف میگویند که این کتاب، معجزۀ پیامبر است؛ پس انتظار میرود برای خود، این حق را قائل باشند که بتوانند بر اساسِ عقل و دانشِ خودشان این معجزه را محک بزنند تا ببینند متقاعد میشوند یا نه؛ اما از طرف دیگر به محض اینکه مشکلی در آن می بینند و یا تناقضی در قرآن به آن ها نشان داده میشود، حتی اگر نتوانند با عقل و دانشِ خودشان پاسخی برای تناقض بیابند، ایمانشان را به صورت معلق در نمی آورند، بلکه میگویند حتماً در قرآن تناقضی نیست و حتماً علما راه چاره ای برای آن دارند و حتماً عقل ما نمیرسد.
➕مؤمن: مگر نباید صبر کرد تا دید علما چه میگویند؟ اینکه رویکرد غیر عاقلانه ای نیست.
➖ناباور: تا منظورت از صبر کردن چه باشد؛ اگر منظورت این باشد که با صبر و حوصله، سخنان علمای موافق و مخالف را مطالعه کنیم تا حتی المقدور نکته ای مغفول نماند و طی این مدت به الهی بودن قرآن و نبوت محمد، نه با ایمان، بلکه با شک و تردید نگاه کنیم، چنین رویکردی غیرعاقلانه نیست. در واقع این رویکردی است که ما نسبت به همۀ امورِ غیرمقدس و غیرایمانی داریم. اگر تا دیروز از بابت چیزی مطمئن بوده ایم اما امروز دلیل قابل تأملی برعلیه آن مشاهده کنیم، اطمینان ما تبدیل به تردید میشود.
ولی اگر منظورت از صبر کردن این باشد که منتظر بمانیم همۀ علمای اسلام اعتراف کنند که اشکالی در قرآن وجود دارد و در طو ل مدت این انتظار، ایمانمان را هم حفظ کنیم، این رویکرد عاقلانه نیست؛ و ظاهراً نگاهِ تقدیسیِ مسلمانان به قرآن باعث میشود در عمل، چنین روشی را پیش بگیرند؛ اگرچه چیز دیگری ادعا کنند.
به هرحال قرآن به عنوان معجزه ای برای تک تک انسان هاست، چراکه محمد برای متقاعد کردن هر انسان، به تناسب عقل و هوش او، معجزه و دلیل جداگانه ای نیاورده است؛ پس همین قرآن باید تک تک انسان ها، با هرمیزان از عقل وهوش و دانش و با هر زبان را متقاعد کند. هر انسانی که سؤال کند: "از کجا بفهمم محمد پیامبر بوده"، در پاسخش گفته خواهد شد: "این کتاب، گواه پیامبری اوست"؛ یعنی "هر انسانی" حق دارد خودش با عقل و هوش خودش، در مورد اعتبا ر این گواه، قضاوت نماید. اگر معنایش جز این بود، در پاسخ بعضی از افراد گفته میشد: برای متقاعد شدن شما گواهی وجود ندارد. اگر قرار است این قرآن دلیل ایمان من و تو باشد، پس هم میتواند مرا متقاعد کند و هم میتواند تو را متقاعد کند. اگر من ببینم که تو متقاعد شده ای، نباید قبول کنم که این گواه، متقاعدکننده است. شاید تو اشتباه کرده باشی.
اینکه علمای اسلام بگویند قرآن معجزه ای متقاعدکننده است، نمیتواند دلیل شود که من حق بررسی را از خودم سلب کنم و به اینکه اشکالاتی بی جواب در آن پیدا کرده ام بی اعتنا باشم و راهم را بکشم و بروم و به ایمانم به "آسمانی بودن قرآن" ادامه دهم.
غالب مسلمانان، حق بررسی و ارزیابی قرآن را از خود میگیرند و به جای اینکه اول بررسی کنند و سپس به معجزۀ الهی بودنِ قرآن ایمان آورند و حق بررسیِ مجدد و مجدد را تا پایان عمر برای خود محفوظ نگه دارند، بدون حتی یکبار خواندنِ کامل آن و واکاوی و موشکافی به قصدِ یافتن موردی از خطا و تناقض در آن، از ابتدا، معجزه بودنِ آن را به معنیِ مقدس و الهی بودن آن میپذیرند و هر اشکالی هم که در قرآن به آن ها نشان داده شود، از کنارش میگذرند.
➕مؤمن: چه اشکالی دارد که پیش از خواندن کامل قرآن، و تنها با شنیدن آیاتی از آن، به الهی بودن آن ایمان آوریم؟ هر کسی به شکلی متقاعد میشود. شاید کسی فقط با شنیدن چند آیه و توجه به سبک منحصر به فرد قرآن، آنرا الهی بیابد.
➖ناباور: سبک منحصر به فردِ یک کتاب، دلیلی بر غیرانسانی بودن منشأ آن نیست و شاهکارهای ادبی متعددی در جهان، علیرغم تلاش برای تقلید از آن ها، همچنان منحصر به فرد مانده اند. اصولاً خطکشِ استاندارد شده و قابل اعتمادی برای اندازه گیریِ یک متن از لحاظِ سبک و اسلوب، جهت قضاوت در مورد الهی بودن یا نبودنِ آن وجود ندارد؛ بااین حال، من به کسی که تنها به دلیل غَلیانِ احساساتش، پس از شنیدن چند جمله از یک متن، متقاعد میشود آن متن از جانب خداست، خرده نمیگیرم. اما او نباید فراموش کند که هنوز همۀ آنرا وارسی نکرده و لازم است همیشه این حق را برای خود حفظ کند تا به محض برخورد با اشکالی از جنس اشکالات انسانی، بتواند به الهی بودن آن تردید کند. مسلمانان این حق را از خود سلب میکنند.
معجزه تا وقتی که نام معجزه دارد، حقِ بررسی آن، تردید در آن، و ردِ آن محفوظ است؛ درحالی که بین مسلمین، قرآن مقدس است و هر چیزِ مقدس، خارج از دسترس نقد و ارزیابی قرار میگیرد و این تناقضی در رفتارِ مسلمین است.
➕مؤمن: من متوجه نمیشوم؛ طبیعی است که وقتی چیزی به عنوانِ معجزۀ الهی شناخته شود، مقدس هم بشود. وقتی بفهمیم که قرآن کلام خداست، طبعاً باید برای جملات آن حقانیت و حرمت قائل شویم.
➖ناباور: بالاخره معجزه؟ یا معجزۀ الهی؟ کدامش؟ این دو با هم فرق دارند و دارای دو بارِ معناییِ متفاوتند. باید گفت ظاهراً در نفسِ معجزه دانستنِ یک متن، با تناقض روبرو میشویم، چه این متن، قرآن باشد چه هر متنِ دیگری باشد.
اگر یک متن به عنوان معجزه به ما معرفی شود و معنیِ کلمهٔ معجزه در اینجا این باشد که این متن، گواه و مدرکی است از سوی یک مدعی که لازم است مخاطب، آنرا ارزیابی و موشکافی کند تا به صحت و سقم ادعای مدعی پی ببرد، این حق، همواره برای مخاطبِ معجزه باقی میماند که خودش صحت و سقمِ جملات و مفاهیم آن را تشخیص دهد. حقِ راستی آزماییِ ادعایِ مدعی از طریقِ بررسیِ گواه، همراه با ارائه گواه به مخاطب داده میشود. او بدونِ داشتنِ این حق، نمیتواند این گواه و مدرک را ارزیابی کند. در اینجا این متن، حکم گواه و مدرکی را دارد که ارائه شده است و مخاطب، حکمِ قاضیِ بررسی کنندۀ گواه و مدرکِ ارائه شده را دارد.
اما اگر یک متن به عنوان معجزه به ما معرفی شود و معنیِ کلمهٔ معجزه در اینجا این باشد که این متن، پیشتر الهی بودنش ثابت شده است، طبعاً مخاطب، حق ارزیابی و موشکافیِ متن جهت کشفِ صحت و سقمِ جملات و مفاهیم آن را ندارد و باید هرآنچه در آن است بپذیرد. در اینجا این متن، حکمِ قانون و یا حقیقتِ محض را دارد و مخاطب، حکم مجر ی قانون را دارد.
ظاهراً اگر یک متن، هم به عنوان معجزه معرفی شود و هم به عنوانِ حقیقت و قانونِ مقدس معرفی شود، مخاطبین، در دامِ مغالطۀ اشتراک لفظی می افتند. در این حالت، کلمهٔ معجزه به دو معنیِ کاملاً متفاوت به کار میرود؛ یکی به معنیِ گواه و آزمون و دیگری معنیِ امر مقدس.
اگر قرآن برای من یک کتاب مقدس است و آنرا دور از دسترس عقل و قضاوت خویش قرار میدهم، پس باید ببینم چگونه نبوت محمد به من ثابت شده است که پس از آن، او و کتابش را الهی و مقدس دانسته ام؛ آخر من که هرگز قرآن را به عنوان گواه، بررسی و زیر و رو نکرده بودم! من که هیچگاه قرآن را جمله به جمله، به قصدِ یافتن خطایی انسانی در آن، موردِ کندوکاو قرار نداده بودم.
اگر خدایی در کار باشد و آن خدا برایِ متقاعد ساختنِ من گواه و مدرکی بفرستد، به این معناست که به من حق میدهد شروع به بررسیِ آن کنم؛ و به من حق میدهد که متقاعد بشوم یا نشوم؛ و به من حق میدهد که اگر امروز، بنا به شرایط و اطلاعاتِ امروزم، متقاعد شدم و فردا، بنا به شرایط و اطلاعات فردایم، دوباره شک کردم، بتوانم پیِ شکِ خود را بگیرم و مرا به خاطرِ این شکهایم عذاب نکند. اما مسلمانان در دلِ خود از همان خدا میترسند و جرأت شک کردن در قرآن را به خود نمیدهند.
معجزه، گواه صدق یا کذب مدعیِ پیامبریست. حق بررسیِ این گواه، همواره وجود دارد؛ درحالی که "امر مقدس"، قابل بررسی و ارزیابی محسوب نمیشود. هرکه به "گواه" به عنوانِ "امر مقدس" نگاه کند، شأنِ گواه بودنِ آن را ندیده گرفته است.
"امر مقدس"، شأنِ "گواه" ندارد و "گواه"، شأنِ "امر مقدس" ندارد.
گواه چیزیست که از لحاظ روانی، اجازۀ ارزیابی اش را به خود میدهیم، اما امر مقدس چیزیست که از لحاظِ روانی، اجازۀ ارزیابی اش را به خود نمیدهیم.
اگر یک متن به عنوان معجزه به ما معرفی شود و معنیِ کلمهٔ معجزه در اینجا این باشد که این متن، گواه و مدرکی است از سوی یک مدعی که لازم است مخاطب، آنرا ارزیابی و موشکافی کند تا به صحت و سقم ادعای مدعی پی ببرد، این حق، همواره برای مخاطبِ معجزه باقی میماند که خودش صحت و سقمِ جملات و مفاهیم آن را تشخیص دهد. حقِ راستی آزماییِ ادعایِ مدعی از طریقِ بررسیِ گواه، همراه با ارائه گواه به مخاطب داده میشود. او بدونِ داشتنِ این حق، نمیتواند این گواه و مدرک را ارزیابی کند. در اینجا این متن، حکم گواه و مدرکی را دارد که ارائه شده است و مخاطب، حکمِ قاضیِ بررسی کنندۀ گواه و مدرکِ ارائه شده را دارد.
اما اگر یک متن به عنوان معجزه به ما معرفی شود و معنیِ کلمهٔ معجزه در اینجا این باشد که این متن، پیشتر الهی بودنش ثابت شده است، طبعاً مخاطب، حق ارزیابی و موشکافیِ متن جهت کشفِ صحت و سقمِ جملات و مفاهیم آن را ندارد و باید هرآنچه در آن است بپذیرد. در اینجا این متن، حکمِ قانون و یا حقیقتِ محض را دارد و مخاطب، حکم مجر ی قانون را دارد.
ظاهراً اگر یک متن، هم به عنوان معجزه معرفی شود و هم به عنوانِ حقیقت و قانونِ مقدس معرفی شود، مخاطبین، در دامِ مغالطۀ اشتراک لفظی می افتند. در این حالت، کلمهٔ معجزه به دو معنیِ کاملاً متفاوت به کار میرود؛ یکی به معنیِ گواه و آزمون و دیگری معنیِ امر مقدس.
اگر قرآن برای من یک کتاب مقدس است و آنرا دور از دسترس عقل و قضاوت خویش قرار میدهم، پس باید ببینم چگونه نبوت محمد به من ثابت شده است که پس از آن، او و کتابش را الهی و مقدس دانسته ام؛ آخر من که هرگز قرآن را به عنوان گواه، بررسی و زیر و رو نکرده بودم! من که هیچگاه قرآن را جمله به جمله، به قصدِ یافتن خطایی انسانی در آن، موردِ کندوکاو قرار نداده بودم.
اگر خدایی در کار باشد و آن خدا برایِ متقاعد ساختنِ من گواه و مدرکی بفرستد، به این معناست که به من حق میدهد شروع به بررسیِ آن کنم؛ و به من حق میدهد که متقاعد بشوم یا نشوم؛ و به من حق میدهد که اگر امروز، بنا به شرایط و اطلاعاتِ امروزم، متقاعد شدم و فردا، بنا به شرایط و اطلاعات فردایم، دوباره شک کردم، بتوانم پیِ شکِ خود را بگیرم و مرا به خاطرِ این شکهایم عذاب نکند. اما مسلمانان در دلِ خود از همان خدا میترسند و جرأت شک کردن در قرآن را به خود نمیدهند.
معجزه، گواه صدق یا کذب مدعیِ پیامبریست. حق بررسیِ این گواه، همواره وجود دارد؛ درحالی که "امر مقدس"، قابل بررسی و ارزیابی محسوب نمیشود. هرکه به "گواه" به عنوانِ "امر مقدس" نگاه کند، شأنِ گواه بودنِ آن را ندیده گرفته است.
"امر مقدس"، شأنِ "گواه" ندارد و "گواه"، شأنِ "امر مقدس" ندارد.
گواه چیزیست که از لحاظ روانی، اجازۀ ارزیابی اش را به خود میدهیم، اما امر مقدس چیزیست که از لحاظِ روانی، اجازۀ ارزیابی اش را به خود نمیدهیم.
➖ناباور: از کودکی، قرآن به عنوان امر مقدس در ذهنمان جای میگیرد و لذا تواناییِ معجزه دیدنش را از دست میدهیم و به آن همچون معجزه ای که باید صدق و کذبش بررسی شود نگاه نمیکنیم. درست درجایی که خطا یا تناقض و یا هر خصوصیتِ حاکی از "انسان ساخته بودن" در قرآن ببینیم، به جای آنکه طبق روالِ منطقی، بر روی آن متمرکز شویم و آنرا همان نقطه ضعفی بدانیم که قرار بود به دنبالش باشیم، به راحتی از کنارش میگذریم و سعی در توجیه آن داریم و اگرهم توجیهی نیابیم، بدونِ اینکه در دین و ایمانمان خللی وارد شود، تا آخر عمر، ندیده می انگاریمش.
به همین دلایل باید گفت که یک متن که قرار است مقدس باشد، نمیتواند به عنوانِ معجزه و گواه و آزمونِ نبوت انتخاب شود. جان به دربردنِ تناقضات و خطاهایِ انسانیِ متعددِ قرآن از تیغِ نقد و موشکافی، در طی چهارده قرن گذشته، بیش از هرچیز ریشه در همین نگاهِ دوگانه و متضاد دارد و این نگاهِ دوگانه نیز ریشه در انتخابِ یک "متن" به عنوان گواهِ راستی آزماییِ نبوت دارد؛ متنی که در عین حال باید به دلیلِ تقدسش، هیچ چون و چرایی در آن نکرد. در هر دینی که یک متن، هم به عنوان متن مقدس و هم به عنوانِ معجزه و گواه معرفی شده باشد، همین مشکل وجود دارد.
یگانه معجزه ای که اعتقاد داری برای ادعای پیامبرت وجود دارد، اصلاً به چشم معجزه نگاه نمیکنی و به لحاظِ روانشناختی، آمادگیِ بررسی و ارزیابیِ منصفانهٔ آنرا نداری؛ لذا اگرهم آنرا ارزیابی کنی و با اشکالی در آن برخورد کنی، ناخودآگاه اولین و سطحی ترین پاسخی که به ذهنت خطور کند را به عنوان توجیه، میپذیری و اگرهم جلوتر بروی، نمیتوانی به نتایج ارزیابی ات پایبند باشی.
من نمیگویم دست از ایمانت بکش. من میگویم دست از تبلیغ ایمانت بکش؛ حتی به فرزند خودت. تو با تبلیغ درس دینی به فرزندانِ خودت و دیگران، آن ها را به ورطۀ قبولِ ناموجهِ عقایدِ غلط و بعضاً مضر و غیرعقلانی و گاهی غیراخلاقیِ دین میکشانی و باعث میشوی که در این سنِ حساس، باورها و احکا م دینی را مقدس بدانند و بدونِ توانِ ارزیابیِ آن ها، همگی را چشم بسته بپذیرند و سپس متعصبانه پیروی کنند.
این کودکان، معمولاً در سال های بزرگسالی، همچنان به حفظِ باورها و پیرویِ احکامِ مقدس شدۀ دینشان ادامه میدهند و از آنجایی که معمولاً دلیل عقلانی و موجهی برای باورهایشان ندارند، ممکن است از انتقادهایی که به ایشان میشود، سرخورده و گاهی عصبانی شوند و ای بسا بعضی از آن ها به جانِ مخالفانشان بیافتند و آن ها را قلع و قمع کنند تا دیگر صدای انتقاد و مخالفتی نشنوند و بعضی دیگر پیوسته التماس کنند که: "لطفاً به اعتقادات ما احترام بگذارید"؛ زیرا نه دلیلِ موجهی برای درستیِ باورهایشان دارند و نه توانِ روانیِ دل کندن از آن ها را. در آن زمان، آن ها نمیدانند و یا دیگر نمیخواهند بدانند، که امثال تو بوده اند که این بلا را و بلاهایی خیلی بیشتر از این را، با نیتی خیرخواهانه، بر سرشان آورده اند.
به همین دلایل باید گفت که یک متن که قرار است مقدس باشد، نمیتواند به عنوانِ معجزه و گواه و آزمونِ نبوت انتخاب شود. جان به دربردنِ تناقضات و خطاهایِ انسانیِ متعددِ قرآن از تیغِ نقد و موشکافی، در طی چهارده قرن گذشته، بیش از هرچیز ریشه در همین نگاهِ دوگانه و متضاد دارد و این نگاهِ دوگانه نیز ریشه در انتخابِ یک "متن" به عنوان گواهِ راستی آزماییِ نبوت دارد؛ متنی که در عین حال باید به دلیلِ تقدسش، هیچ چون و چرایی در آن نکرد. در هر دینی که یک متن، هم به عنوان متن مقدس و هم به عنوانِ معجزه و گواه معرفی شده باشد، همین مشکل وجود دارد.
یگانه معجزه ای که اعتقاد داری برای ادعای پیامبرت وجود دارد، اصلاً به چشم معجزه نگاه نمیکنی و به لحاظِ روانشناختی، آمادگیِ بررسی و ارزیابیِ منصفانهٔ آنرا نداری؛ لذا اگرهم آنرا ارزیابی کنی و با اشکالی در آن برخورد کنی، ناخودآگاه اولین و سطحی ترین پاسخی که به ذهنت خطور کند را به عنوان توجیه، میپذیری و اگرهم جلوتر بروی، نمیتوانی به نتایج ارزیابی ات پایبند باشی.
من نمیگویم دست از ایمانت بکش. من میگویم دست از تبلیغ ایمانت بکش؛ حتی به فرزند خودت. تو با تبلیغ درس دینی به فرزندانِ خودت و دیگران، آن ها را به ورطۀ قبولِ ناموجهِ عقایدِ غلط و بعضاً مضر و غیرعقلانی و گاهی غیراخلاقیِ دین میکشانی و باعث میشوی که در این سنِ حساس، باورها و احکا م دینی را مقدس بدانند و بدونِ توانِ ارزیابیِ آن ها، همگی را چشم بسته بپذیرند و سپس متعصبانه پیروی کنند.
این کودکان، معمولاً در سال های بزرگسالی، همچنان به حفظِ باورها و پیرویِ احکامِ مقدس شدۀ دینشان ادامه میدهند و از آنجایی که معمولاً دلیل عقلانی و موجهی برای باورهایشان ندارند، ممکن است از انتقادهایی که به ایشان میشود، سرخورده و گاهی عصبانی شوند و ای بسا بعضی از آن ها به جانِ مخالفانشان بیافتند و آن ها را قلع و قمع کنند تا دیگر صدای انتقاد و مخالفتی نشنوند و بعضی دیگر پیوسته التماس کنند که: "لطفاً به اعتقادات ما احترام بگذارید"؛ زیرا نه دلیلِ موجهی برای درستیِ باورهایشان دارند و نه توانِ روانیِ دل کندن از آن ها را. در آن زمان، آن ها نمیدانند و یا دیگر نمیخواهند بدانند، که امثال تو بوده اند که این بلا را و بلاهایی خیلی بیشتر از این را، با نیتی خیرخواهانه، بر سرشان آورده اند.
➕مؤمن: تو چگونه با این اطمینان میگویی که باید دست از بقول تو تبلیغ بکشم؟ آیا فکر میکنی با عقلِ ناقصِ من و تو و این بحث، میتوان به این نتیجه رسید که دین اسلام یک دین الهی نیست و یا معادی در کار نیست؟ آیا چون تو فکر میکنی تناقضی در قرآن هست و فرضاً من نمیتوانم جوابی برای این ادعای تو بیابم، به این معناست که واقعاً تناقضی در قرآن هست و این کتاب نمیتواند از جانب خدا باشد؟
➖ناباور: من هر دلیلی برای تو بیاورم و تو نتوانی آن دلیل را رد کنی، نهایتاً به نقاط ضعفِ درک و معرفتِ من و نوع بشر اشاره خواهی کرد و لیستی بلندبالا از راه های "غیر مطمئنِ" "کشف حقیقت برای من تدارک خواهی دید.
➖ناباور: من هر دلیلی برای تو بیاورم و تو نتوانی آن دلیل را رد کنی، نهایتاً به نقاط ضعفِ درک و معرفتِ من و نوع بشر اشاره خواهی کرد و لیستی بلندبالا از راه های "غیر مطمئنِ" "کشف حقیقت برای من تدارک خواهی دید.
➕مؤمن: مگر دروغ میگویم؟ مگر جز این است که راه های کشف حقیقت، بسیار نامطمئن هستند و نمیتوانیم از باب واقعیت داشتنِ هیچکدام از تصوراتمان مطمئن باشیم؟ مگر جز این است که نمیتوان از بابت نتایج نتایج بحث فلسفی مطمئن بود؟
➖ناباور: تو راست میگویی؛ اما یادت باشد آنکه "ایمان" دارد تو هستی نه من.
تو اگر به نامطمئن بودنِ راه هایِ معرفت و شناختِ بشری اعتقاد داری، چگونه دربارۀ ادعایِ پیامبر دینت مطمئنی؟
چگونه در این باب به ایمان رسیده ای؟
تک تکِ دلایلِ مرا نامطمئن میدانی؛ اما تک تکِ دلایلِ خودت را هم از همین زاویه نگاه کرده ای؟
فکر میکردی که برهان هایِ عقلانیِ مطمئنی برای اثبات وجود خدای اسلام و نبوت و معاد داری. وقتی با همان عقلِ خودت دیدی که نتیجۀ برهانت برعکس شد و دلایلِ عقلانی، نه تنها خدا و معادِ دینت را اثبات نمیکنند بلکه رد میکنند، یادت آمد که استفاده از عقلت راه درستی برای معرفت نیست؟
فکر میکردی قرآن معجزه ایست برای اثبات الهی بودنِ دین اسلام؛ اما وقتی دیدی میتوان با بررسیِ عقلانی، نتیجه ای دیگر دربارۀ قرآن گرفت، یادت آمد که ما نمی توانیم با اطمینان دربارۀ الهی نبودنِ قرآن رأی صادر کنیم؟
چطور پیش از این می توانستی با اطمینان دربارۀ معجزۀ الهی بودنِ قرآن رأی صادر کنی و به ایمانی خلل ناپذیر دست یابی؟
وقتی رأی به معجزۀ الهی بودنِ قرآن میدادی، عقل و دانشِ تو ناکافی نبود؟ حالا ناقص و ناکافی شد؟
یادت باشد که ایمانِ تو قرار است بر همان لیستِ بلندبالایِ "ناتوانی های بشر برایِ نیل به حقیقت" استوار شود؛ پس اصلاً هرگز نباید ایمانی به وجود آید.
شرافتمندانه نیست چیزی را که نمیتوان به آن ایمان داشت، اینچنین با اطمینان در سرِ کودکانِ خودت و دیگران فرو کنی.
➕مؤمن به ساعتش نگاه کرد و گفت من امروز کاری دارم و باید زودتر بروم. اگر موافق باشی هفتۀ دیگر همدیگر را ببینیم.
هفتۀ بعد و هفتۀ بعد از آن، مؤمن گفت که نمیتواند بر سر قرار حاضر شود.
➖ناباور: تو راست میگویی؛ اما یادت باشد آنکه "ایمان" دارد تو هستی نه من.
تو اگر به نامطمئن بودنِ راه هایِ معرفت و شناختِ بشری اعتقاد داری، چگونه دربارۀ ادعایِ پیامبر دینت مطمئنی؟
چگونه در این باب به ایمان رسیده ای؟
تک تکِ دلایلِ مرا نامطمئن میدانی؛ اما تک تکِ دلایلِ خودت را هم از همین زاویه نگاه کرده ای؟
فکر میکردی که برهان هایِ عقلانیِ مطمئنی برای اثبات وجود خدای اسلام و نبوت و معاد داری. وقتی با همان عقلِ خودت دیدی که نتیجۀ برهانت برعکس شد و دلایلِ عقلانی، نه تنها خدا و معادِ دینت را اثبات نمیکنند بلکه رد میکنند، یادت آمد که استفاده از عقلت راه درستی برای معرفت نیست؟
فکر میکردی قرآن معجزه ایست برای اثبات الهی بودنِ دین اسلام؛ اما وقتی دیدی میتوان با بررسیِ عقلانی، نتیجه ای دیگر دربارۀ قرآن گرفت، یادت آمد که ما نمی توانیم با اطمینان دربارۀ الهی نبودنِ قرآن رأی صادر کنیم؟
چطور پیش از این می توانستی با اطمینان دربارۀ معجزۀ الهی بودنِ قرآن رأی صادر کنی و به ایمانی خلل ناپذیر دست یابی؟
وقتی رأی به معجزۀ الهی بودنِ قرآن میدادی، عقل و دانشِ تو ناکافی نبود؟ حالا ناقص و ناکافی شد؟
یادت باشد که ایمانِ تو قرار است بر همان لیستِ بلندبالایِ "ناتوانی های بشر برایِ نیل به حقیقت" استوار شود؛ پس اصلاً هرگز نباید ایمانی به وجود آید.
شرافتمندانه نیست چیزی را که نمیتوان به آن ایمان داشت، اینچنین با اطمینان در سرِ کودکانِ خودت و دیگران فرو کنی.
➕مؤمن به ساعتش نگاه کرد و گفت من امروز کاری دارم و باید زودتر بروم. اگر موافق باشی هفتۀ دیگر همدیگر را ببینیم.
هفتۀ بعد و هفتۀ بعد از آن، مؤمن گفت که نمیتواند بر سر قرار حاضر شود.
گردآورنده : میلاد سلطانپور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر