فاحشه اسلامی (آزاده نامداری)


درود خدمت تمامی دوستان گرامی

در مورد آزاده نامداری میخواستم سکوت کنم ، فکر میکردم که مورد تازه ای  نیست ، داستان کهنه و قدیمی است که سی و هشت سال در حال رخ دادان است . اما وبلاگ های زیادی رو میخواندم که به صورت احمقانه ای از این موضوع دفاع میکردند و درحال حمایت کردن از سر کار خانم بودند . جالب دونستم که منم به اندازه خودم مطلبی کوتاه در مورد این موضوع بنویسم .
بحث اصلی این وبلاگ ها در مورد وزیدن باد و به صورت اتفاقی افتادن حجاب آزاده نامداری و نوشیدنی الکلی این خانم بود .
باور کردن این حرفها از نظر من کاملا احمقانه است و در مورد وزیدن باد که من هیچ صحبتی نمیکنم ، چون ظاهرا باد آنقدری شدید بوده که حتی چادر خانم نامداری رو باخودش برده چون ایشون خدا رو شکر کردند که چادری هستند و اما در مورد نوشیدنی الکی در دست این بنده مخلص خدا :
اول که شرکت سازنده این نوع نوشیدینی (آبجو) در کشور سوییس به نام  feldschlösschen میباشد که شما قادر به جستجوی آن میباشید .
این شیشه نوشیدنی که در تصویر مشخص است ، به صورت عادی که در فروشگاه های کشور سوییس به فروش میرسند حاوی 4/8 درصد الکل میباشد .
 این که ایشون علاقه ای به خوردن  نوشیدنی الکلی دارند یا ندارند به خودشون مربوط میشه ،اما اگه مشروب خوردن و بی حجابی از نظر دین اسلام (اراجیف)  و خانم نامداری اشتباه و گناه است و این سرکار خانم آزاده نامداری مجری شبکه های اسلامی میباشند که این خانم و زندگی شخصیش رو برای تمام زنان کشور ما الگو قرار میدهند این جا باید پاسخ گوی این تصویرها باشند .
چگونه است که ؟
در ایران کشور کاملا دمکرات ، مهد حقوق بشر ، بدون زندانی سیاسی و کاملا دارای آزادی بیان و اندیشه حجاب اجباری را تحمل و خدا را شکر میکنید که چادری هستید ! اما در خارج از ایران که مدعی هسیتد ناقض حقوق بشر و منبع فساد و گناه است بدون حجاب تفریح میکیند ؟
اصلا برای همه ماها جای سوال است چرا کشور سویس ؟
چرا مکه ، کربلا ، مدینه یا سوریه نه ؟
چرا در کشوری که به خدا نزدیک تر هستید سفر نکرده اید ؟
سرکار خانم آزاده نامداری کاشکی اندکی مثل نامتان آزاده بودید نه خود فروخته ! کاشکی کمی جرات در وجودتان بود و صادقانه اعتراف میکردید که شما هم خسته اید ، از اجبار ، از سرکوب و استبداد ، از تحمیل ، از خفقان و سکوت .....
کاشکی دست از نقش بازی کردن بر میداشتید . واقعیت کشور ما چیز دیگرست .
بیایید گول دلقکانی همچون آزاده نامدار را نخوریم .
روزنامه های سویس تصاویر این خانم رو به عنوان سوپر استار تلوزیون ایران که دارای دو شخصیت میباشد منتشر کردند .
سرنگون باد جمهوری فاشیستی اسلامی .
سر نگون باد جهل و خرافات .
نوشته از میلاد سلطانپور

سکوت در مقابل آینده


روزگاری نه چندان دور در ایران گوشی موبایلی تولید می شد به نام صاایران که به علت بی کیفیت بودن و همگام نبودن با تکنولوژی روز خیلی زود به زباله دان تاریخ پیوست
روزگاری در این کشور تلویزیون پارس گراندیک تولید می شد اما به علت به روز نبودن آن هم به زباله دان تاریخ پیوست
امروز با افتخار گوشی اپل و آیفون در دست می گیریم و در خانه هایمان انواع تلویزیون های سونی و سامسونگ را داریم .
سرنوشت خودرو نیز همین است یا باید با کیفیت جهانی و به قیمت جهانی عرضه شود یا به زباله دان تاریخ بپیوندد .البته به زودی همانگونه که پیکان به تاریخ پیوست پراید بی کیفیت هم به زباله دان تاریخ خواهد پیوست .
در هیچ قاموسی در دنیا نوشته نشده است که یک ملت و یک جمعیت 80 میلیونی باید  فدای اشتغال 100 هزار نفر در کارخانه بی کیفیت ایران خودرو و سایپا شود
در هیچ کجای دنیا یک ملت به اسم حمایت از تولید داخل ذبح نمی شود ‏
در هیچ کجای دنیا تاریکخانه یک گروهک مافیایی، منافع ملی تعریف نمی شود
مرغ نخورید هورمون داره، سوسیس کالباس نخورید ،نیترات داره ،لبنیات نخورید پالم داره، آبلیمو صنعتی نخورید اسید داره، آب معدنی نخورید مواد نگه دارنده خطرناک داره،  شیر نخورید وایتکس داره،  سیب رو با پوست و گوجه نخورید مواد سرطانزا داره؛برنج نخورید آرسنیک داره ،بنزین سرطان زاست ،اصلا هیچی نخورید چون مملکت صاحب نداره ،شهر بازی نروید،اگرمیروید وسایلش ایمن نیست ،هواپیما تا مجبور نشدین سوار نشوید،
توی تهران و اصفهان نفس نکشید و از خونه بیرون نروید هوا آلوده است ،پارازیت ماهواره سرطان زاست ،سرطانم نگیرید احتمالا مورد اسیدپاشی قرار میگیرین، کنسرت موسیقی نروید و روسری را بد سر نکنید چون باران و رودخانه را  خشک میکند ،برق کم مصرف کنید تا صادرش کنیم؛ لباس گرم بپوشید گاز زیاد مصرف نکنید،براتون خوب نیست ما صادرش میکنیم؛ ماشین خارجی گرانه نخرید ،لگن ساخت داخل رو گران بخرید براتون خوبه امکان رفتن به بهشت رو زودتر براتون فراهم میکنه ،"بچه زیاد بزایید" چون ایران جای خوبیه و یک میلیون شیتیل میگیری ، ربا و نزول خواری حرام ترین اعمال است اما اگر بروی از بانک انصار وام با بهره 35درصد بگیری حلال میشود.صدا و سیما آلات موسیقی را از پشت در و دیوار و هشت تا گلدان نشان میدهد چرا که میگویند نمایش آلات موسیقی حرام است، اما اگر صد هزار تومان بدی بروی کنسرت آنموقع حلال میشود.سرزمین عجایب  اینجاست که هر حرامی با پول حلال میشود!!!!! اگر منتقدین جایی جمع شوند نامشان میشود برانداز، اگر از خودیها جمع شوند میشود "جلسه"
اگر فقیر دزدی کند، میشود "سرقت" و سریع به جرمش رسیدگی میشود و اگر آقا و آقا زاده ایی خاص از رانت استفاده کند و بیت المال را حیف و میل کند میشود "اختلاس" و سر صبر به کارهایش رسیدگی خواهد شد.
 در جامعه ایی که رسوا کننده اختلاس گران و غارتگران بازداشت و اختلاس گر و زمین خوار آزاد، و فاجعه آمیزتر اینکه در جامعه ایی که شرم کنی بگویی کلاس قرآن می روم و  در دنیایی که حتی مفاهیم هم با مقدار پول که در جیب است، عوض میشود، به دنبال چه عدالتی هستیم؟ هیچ چیزی سر جایش نیست. کاش می شد فهمید قرار است تا کی سرمان زیر برف باشد؟کاش میشد فهمید چه کسانی از این اوضاع بلبشو ما ملت مظلوم سود می برند .سالهاست هنوز متوجه نشدم در این کشور اگر خانمی ترک موتور بنشیند اشکال نداره ولی حق راندن موتور را نداره . واقعا همه کارهایمان یه جوری گیج میزنه. بیچاره آیندگان که قرار است تاریخ ما را بخوانند ،براستی  چه در مورد ما فکر میکنند ؟
گردآورنده:میلاد سلطانپور

اخلاق اسلامی



پلی به گذشته
برام جالب بود که هر چند از این موضوع سالهاست که میگذرد اما یاد آوری باشد که آخوندها چگونه زندگی میکنند ، بهتر بشناسیمشان .
چگونه حجت الاسلام والمسلمین حسینی ( اخلاق در خانواده ) به آغوش دختر آلمانی‌ رفت و اسیر آفتابه ی پر از اسید گشت!


مردم ایران کم و بیش با برنامه ی اخلاق در خانواده که توسط حجت الاسلام والمسلمین حسینی در سال های دهه 70 خورشیدی هر هفته از تلویزیون پخش می شد؛ آشنایی دارند. ولی چرا این برنامه به یکباره قطع شد؟!
در آن سال ها "برنامه اخلاق در خانواده" طرفداران زیادی داشت که البته اغلب آنها مردم معمولی، ساده دل و از همه جا بی خبر بودند و هدف اصلی آن برنامه هم " امر به معروف و نهی از منکر" همین مردم و بخصوص جوانان بود
حجت السلام و المسلمین حسینی با این برنامه به شهرت رسید؛ مردم " کوچه و بازار" اورا با نام "حسینی اخلاق در خانواده " می شناختند. او توانست با فرصت طلبی، رأی اول مردم تهران در چهارمین دور انتخابات مجلس را از آنِ خود کند؛ همان انتخاباتی که برای اولین بار با تیغ نظارت استصوابی بسیاری از کاندیداهای "جناح چپ اسلامی حاکمیت " ( بعداً اصلاح طلب ها ) رد صلاحیت شدند!
و اما ماجرای "حسینی اخلاق در خانواده" ای که نماینده شد.


داستان از روزی آغازمی شود که "دادگاه میکونوس" سران حکومت اسلامی رابه عنوان آمران یک حمله تروریستی در خاک آلمان به دادگاه فراخواند؛ البته عوامل اصلی که "دکتر سعید شرفکندی" و یارانش را به قتل رساندند توسط قاضی آلمانی به حبس ابد محکوم شدند.(سه نفر لبنانی به همراه متهم ردیف اول - کاظم دارابی - ایرانی)..... حکومت اسلامی ایران برای آزادی "کاظم دارابی" از هیچ کوششی دریغ نکرد؛اما نتوانست او را آزاد نماید؛ این بود که تصمیم گرفت با نقشه ای زیرکانه آلمان هارا مجبور به استرداد او کند
آقای "هلمت هوفر آلمانی" که بازرگانی ثروتمند بود و در مشهد دفتر داشت؛ همان سوژه ای بود که وزارت اطلاعات به دنبالش می گشت. آنان دختر خانم زیبایی را به عنوان طعمه بر سر راه این آلمانی خوش گذران قراردادند و او هم با موفقیت دل از آقای هوفر برد و به راحتی باب معاشقه با او را گشود و سرانجام شبی از شب ها که هوفر غیر مسلمان با آن دختر مسلمان شیعه ایرانی درمشهد "هم بستر" بود؛ توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
فردای آن روز رسانه ها خبرِ رابطه ی نامشروع بازرگان آلمانی با دختری مسلمان رادر جهان پخش کردند و هوفر نگون بخت بلافاصله حکم اعدام را از "حاکم شرع"!؟ دریافت کرد.آلمانی ها به تب و تاب افتادند؛ آنها رابطه "معاشقه" و "اعدام" را درک نمی کردند و خواستار آزادی فوری شهروندشان بودند.از این طرف ولی حکومت اسلامی برای ترساندن آلمانی ها "هر از چند گاهی" در بوقو کرنا می کرد "که فلان روز بازرگان آلمانی به جرم زنا با دختر مسلمان اعدام خواهد شد" وزارت خارجه ی آلمان که تحت فشار خانواده هلمت هوفر و افکار عمومی بود؛ برای آزادی این بازرگان از راه های رسمی "به هر دری زد؛ بی نتیجه بود" در عین حال وزارت اطلاعات - بطور محرمانه - تنها یک راه به آنها پیشنهاد کرده بود: " آزادی کاظم دارابی در قبال آزادی هلمت هوفر" که قاضی آلمانی هم زیر بار این معامله نمی رفت.
و اما در همین اوضاع واحوال، "آقای حسینی اخلاق در خانواده" توسط رایزنی فرهنگی حکومت اسلامی ایران به آلمان دعوت شده بود تا جوانان ایرانی مقیم آنجا را هم "امر به معروف و نهی از منکر" کند؛ او آنجا چند برنامه به سبک "اخلاق در خانواده" اجرا کردو از قضا برنامه هایش بسیار مورد توجه قرار گرفت؟! البته نه از طرف مردم - چون آنها ساده اندیش نبودند و به آسانی نمی شد فریبشان داد - بلکه از سوی سرویس امنیتی آلمان که سخت در پی "مقابل به مثل" بود و به دنبال طعمه می گشت. آنها "آقای حسینی اخلاق در خانواده" را به بهانه ی آنکه مردی بسیار سخنور وعالم است؛ پیاپی به آلمان دعوت و در این اثنا یک دختر بسیار جذاب و خوشگل را سرراهش گذاشتند؛ دخترک وانمود می کرد؛ می خواهد مسلمان شود. " حسینی اخلاق در خانواده " هم بی درنگ از این موضوع استقبال کرد و احتمالاً این توفیق را، نتیجه تأثیر "نفسِ گرم" خود می پنداشت؛ این نفس اما از جای دیگریگرم می شد؛ بله، درست حدس زدید؛ در دلِ " آقای حسینی اخلاق در خانواده " آتش وصل؟! زبانه می کشید!!طولی نکشید که شب موعود فرا رسید؛ دختر آن شب در هتل مهمانِ " حجت السلام و المسلمین حسینی اخلاق در خانواده " شد. او می دانست که آنجا پر از دوربین مخفی و دستگاه شنود است و برای همین نقش خود را کامل بازی می کرد و " آقای حسینی اخلاق در خانواده " را - با آن محاسن سپید و دلربا از عوام الناس - بر سر شوق می آورد؛ " آن آخوند که نزده می رقصید " در آن شب "عنان از کف داد" و "درس اخلاق" را گفت؛ اما نه در "خانواده"، بلکه صدها کیلومتر دورتر از چشمان خانواده و در سرزمین کفر با دختر تاصبح عشق بازی و…؛
غافل از اینکه علاوه بر خدا و فرشتگان، مأموران آلمانی ها هم داشتند او را می دیدند و ثبت و ضبط می کردند!
فردای آن شب، دولت آلمان - بدون سر و صدا - نسخه ای از فیلم مستهجنی (سوپری)، که "آقای حسینی اخلاق در خانواده" همراه با مأمور آلمانی در آن به ایفای نقش پرداخته بودند را از طریق سفارت خود در ایران، تقدیم سران حکومت اسلامی کرد
سران حکومت وقتی فیلم را نگاه کردند؛ تعجب نکردند؛ چون همدیگر را خوب می شناختند ولی مطابق معمول ما ایرانی ها "اول زدند؛ زیرش" و می خواستند؛ "حاشا کنند"؛ آنها فیلم را ساختگی قلمداد کردند؛ اما سفیر آلمان با خونسردی گفت: "ما برای این کارها نه کسی را بازداشت می کنیم و نه اعدام؛ بلکه فقط این فیلم را در اختیار رسانه ها می گذاریم و حجت اسلام!!! هم آزاد است از خودش دفاع کند."آنها گفتند: "هلمت هوفر باید سریعاً آزاد شود تا فیلم افشا نشود."و بدین صورت و در کمتر از 24 ساعت، بازرگان آلمانی غیر مسلمان که با یکدختر شیعه همخوابه شده بود و توسط قوه قضائیه مستقل و مقتدر حکومت اسلامی به اشد مجازات - اعدام - محکوم شده بود؛ آزاد و راهی کشورش شد و آن تروریست هاهم همچنان در زندان آلمان نگهداری می شوند. "چیزی که عوض داره، گله نداره"!!
ناگفته نماند که نسخه ای از آن فیلم مستهجن هم برای خانواده وی ارسال شد؛ دو همسر"حجت السلام و المسلمین حسینی اخلاق در خانواده" - این بار به اتفاق خانواده - تا فیلم را دیدند؛ شوکه شدند؛ برای آن دو "هوو" باورکردنی نبود که حاج آقا ازچنین کمر محکمی برخوردار باشد و با وجود آن دو باز هم طالب !
لذا آن دو علی رغم تمام رقابت ها و دعواهای مرسوم همدست شدند و زمانی که حجت السلام مراجعت فرمود ضمن دعواها و فحش کارهای - باز هم مرسوم - دست به انتقامی ابتکاری زدند و با ریختن اسید در آفتابه حاج آقا به هنگام "تجدید وضو" یاهمان مستراح کردن؛ درسی به او دادند که تا عمر دارد نتواند از این جور"درس اخلاق ها" به کسی بدهد!!"حسینی اخلاق در خانواده" ده سالی است که گوشه گیری می کند؛ البته علتش معلوم نیست که: "بابت هزینه ای بوده که به نظام تحمیل کرده" یا "شرمندگی از کشف عورت و نقشی که در فیلم بازی کرده" و یا شاید هم تأثیر اسید !!!

سرنگون باد رژیم آخوندی .
سرنگون باد جمهوری اسلامی .
گردآورنده: میلاد سلطانپور

آتنا


اگر با دیدن دختربچه ی هفت ساله تحریک نمی شوید ایراد از مسلمانی شماست
وگرنه، اسلام به ذات خود ندارد عیبی!

آتنا یک قربانی بود
ستایش یک قربانی بود
قاتل آتنا و قاتل ستایش هم هردو قربانی بودند
همانطور من ،تو و همه ما قربانی هستیم وهمگی مورد تجاوز قرارگرفته‌ایم
ما قربانی فرهنگی غلط و وحشی هستیم که قرنها پیش ازاین برما تحمیل شده‌است .
قربانی نبود آموزشی صحیح که نه ،بلکه آموزشی غلط که به ما تجاوز را می‌آموزد
فرهنگ و سیستم آموزشی که مرد را یک موجود شیطان صفت ،متجاوز،آلت بدست و شهوتران و شهوت‌‌پرست معرفی می‌کند و
زن را ضیعفه‌ای که عقلی ناقص دارد و هیچ اراده‌ای از خود ندارد ، دانسته و حقی هم برایش قائل نیست.
موجودی که چیزی نیست جز ماشینی برای شستشو ،رُفت و روب وپخت وپز.
زن از دیدگاه این فرهنگ وحشی چیزی نیست جز چند سوراخ برای ارضاء امیال جنسی مرد که تنها هنرش این است که مثل ماشین جوجه‌کشی فقط بزاید.
"تو مردی و کننده ، باید بکنی چون این امتیاز برای توست
این حق را برای تو قائل شدیم تا بتوانی از هر تن و بدنی که دوست داری لذت ببری
از دختر بچه شش ساله تا زنان بیوه
تو گرگ متجاوز هستی می‌توانی به هر بره‌ بی‌پوشش و تنهایی تجاوز کنی ،
و تو ، تو زن هستی ،
یعنی ضعیفه ، وجودت گناه است و جرم
و باعث تحریک ،
تو هستی که مصرف بشوی و بشوی و بشوی...
بدون هیچ حق اعتراضی هیچ حقی ، هیچ... "
گریه کردم
اشک ریختم ،برای قاتل چهل وچند ساله ،
برای دخترک هفت ساله سلاخی شده ،
برای تن نحیف ستایش که در اسید بی‌فرهنگی و توحش تحمیلی سوخت ،
برای خودمان و حتی آن پسرک هفده ساله.
سرنگون باد جمهوری اسلامی .
مرگ بر فاشیست اسلامی .
مرگ بر جهالت  .
گردآورنده: میلاد سلطانپور

جنگهای محمد و روند شکل گیری اسلام


محمد پس از ۱۴ سال تبليغ و ترويج مسالمت آميز  و تقریبا بی نتیجه، کار خويش را با حمله و غارت کاوران ها آغاز کرد
او در مکه، بدون نيرو و بی دفاع، در چنگال پرتوان قريش قرار داشت و با کوچکترين حرکت تعرضی بر عليه قريش ممکن بود که بکلی از ميان برداشته شود. ولی اکنون او در شرايط کاملا جديدی قرار گرفته بود.
او پس از حدود يکسال که در مدينه نيروهای خود را متشکل نموده، با عقد قراردادهای گوناگون با قبايل ديگر موقعيت خود را مستحکم کرده بود.
 ولی از دو ضعف بزرگ رنج می برد:
اول آنکه هنوز قدرت نظاميش به حد رويارويی با قريش نرسيده بود، 
 دوم آنکه حداقل نيمی از پيروانش در مدينه بخاطر آنکه در جريان مهاجرت خانه و اموال خود را در مکه رها کرده بودند، در مسکنت شديد بسر برده و از جمله بی چيزترين ساکنين مدينه بشمار می رفتند.
اين افراد معيشت خود را به سختی تامين می نمودند، بطوری ممکن بود حداقل بعضی از آنها زير فشار مالی، محمد را رها کرده بر سر کار و زندگی خود در مکه باز گردند.
تحت چنين شرايطی محمد مجبور بود در قدم اول دست به رفع اين موانع و ضعف های نيروی خود بزند. چرا که بدون رفع اين موانع نه تنها قادر به حمله و جنگ با قريش و قبايل ديگر برای به زانو در آوردنشان نبود، بلکه تضمينی برای ادامه بقای خودش هم وجود نداشت. با يک چنين ارزيابی از اوضاع و احوالی بود که حمله به کاروان های مکه و غارت آنها را تنها راه ممکن برای رسيدن به مقاصد خود تشخيص داد. با اينکار يعنی غارت کاروان ها اول، ميتوانست ضعف اقتصادی مسلمانان و نيروی خود را بر طرف نمايد. ثانيا، ميتواست با ناامن کردن راه های تجاری مکه که از اطراف مدينه عبور می کردند به دشمن اصلی خود ضربه اقتصادی مهلکی وارد آورد.
تلاش برای کاروان زنی
محمد فردی بسيار محتاط و از لحاظ نظامی محافظه کار بود، و تا يافتن فرصتی که از پيروزی خود کاملا مطمـن نگرديده، دست به حمله نمی زد.
او، دائما، بمحض اطلاع از عبور کاروانی از مکيان از نزديکی مدينه، و يا تجمع دسته ای از قريشيان در تير رس خود، دسته ای از مسلمانان را، چه برای رجز خوانی و چه به منظور يافتن فرصت مناسب برای حمله به آنان، به سوی شان می فرستاد . ولی گروههای اعزامی محمد هر بار بی نتيجه و بی آنکه جرات برخورد با قريش يا غارت کاروان آنها را بکنند، از ماموريت خود دست خالی باز می گشتند.
طبری می گويد در همان سال دوم هجرت، محمد و ياران او بارها با قريش مواجه شدند، ولى هربار بدليل کمى نيرو جرائت مقابله با آنها را نيافتند. يكبار در ماه صفر که محمد "عبيدة بن حارث بن مطلب" را با هشتاد يا شصت سوار به گشت زنى فرستاده بود. وقتى آنها که در "احيا که آبى است در حجاز زير ثنية المره با گروه بسيارى از قرشيان رو به رو شدند"  از زد و خورد با آنهااحتراز می کنند.
تاريخ طبری، فارسی، .جلد  ،3ص .934
بار ديگر در ماه ربيع الخر، اينبار خودِ محمد، با تعدادى از مدينه خارج شد ولى بدون اين که نتيجه ای بگيرد دست خالی بازگشت. در تمام اين مدت، محمد در پى درگيرى با مكيان بود ولى فرصت مناسبی بدست نمی آورد. در سال دوم هجرت نيز اين وضع کمابيش ادامه مييابد.
در همين سال محمد به منظور تعرض به کاروانهاى قريش که به سوى شام مى رفتند خارج می شود و بدون درگیری باز میگردد که آنرا غزوه "ذات العُشَير" می نامند.
در ادبيات اسلامی اين تحرکات که در آنها هيچ اثری از درگيری و جنگ نبوده، و صرفا نوعی گشت و گذار و در نهايت کمين کردن بر سر راه کاروان ها بوده است، بطور اغراق آميزی غزوات يا جنگهای "پيامبر اکرم" نام گذاری شده اند، تا شايد از اين وقايع بی اهميت برای اسلام تاريخ پر طمطراقی ساخته شود.
توجه به داستان يکی از اين غزوات بنام غزوه يا جنگ بُواط از قول ابن هشام، برای نشان دادن نکته فوق خالی از فايده نخواهد بود.
ابن هشام می گويد:
"در ماه ربيع الاول سيد، عليه السلم، به غزو قريش بيرون شد. و سبب آن بود که خبر آورده بودند که جمعی از قريش بيرون آمده اند و در منزلی که آن را بُواط گويند نزول کرده اند. و سيد، عليه السلام، می خواست که ايشان را دريابد و با ايشان قتال کند. چون بمنزل بواط رسيده بود، قريش آگاهی يافته بودند و از آنجايگاه رفته بودند(مسلما بخاطر تعداد بسیار کم)؛ و سيد، عليه السلام، چون ايشان را نديد، دنباله ايشان نرفت و بازِ مدينه آمد"
ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 964
بهرحال، محمد که در اين عمليات نوميدانه در پی يافتن راهی برای حمله به کاروان های قريش و غارت آنها بود، چه بخاطر برتری نيروی قريش و چه بخاطر محافظه کاری خودش، راه ُبجايی نمی برد و به سياست دفع الوقت و انتظار ادامه می دهد.
بهتر است بدانیم که چه کسانی را برای خود بت کرده ایم .
باد بگیریم ندانسته ، نخوانده و بدون اندیشه باور نکنیم . باشد روزی که از بند جهل و خرافات رها گردیم .
گرداورنده: میلاد سلطانپور