مرگ بر اصل ولایت فقیه


با گذشت  1400 سال نظريه‌ی  ولایت فقيه توسط ايت الله خمينی و منتظری تدوين شد. اما اين نظريه هم بدعتی بيش نيست و خود اين تاخير 1400ساله، مؤيد عدم وجود نصی از قرآن وسنت برای آنست. در اینجا بصورت خيلی كوتاه به آن اشاره می كنم. برای ولايت فقيه هيچ سندی در قرآن و سنت پيامبر وجود ندارد. همين كافی است كه آنرا صد درصد بی اعتبار كند، چون چيزی كه در قرآن و سنت پيامبر نباشد جزو اسلام نيست.
البته ايرانيان صدها بار شنيده اند كه منظور از اولی الامر در آيه ی  95نساء ، ولايت فقيه است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نساء ..﴿نسا 59﴾ترجمه: اى كسانى كه ایمان آوردهايد از خدا و پيامبر و اولياى امر خود اطاعت كنيد.
 اما اينهم از توليدات روحانيون حاكم بر جمهوری اسلامی است.  به طور خلاصه اين آيه در مورد فرمانده انتخابی پيامبر در يک سريه (جنگی كه پيامبر در آن حضور ندارد) است كه به مسلمانان توصيه می كند كه از فرمانده منصوب پيامبر تبعيت كنند. اما در شيعه، منظور از اولی الامر ، امامان دوازده گانه هستند چون كليه ی احاديثی كه در منابع شيعه وجود دارند همين معنی را بيان می كنند (برای تفصيل به الميزان مراجعه كنيد).
اما ناگهان بعد از به قدرت رسيدن روحانيون در ايران، معنی آيه هم عوض شد و به دلخواه حكومت، شامل ولايت فقيه هم شد تا موقعيت ولی فقيه را در دل مردم كم سواد تحكيم كند.
آیت الله خمينی در كتاب ولايت فقيه، بر اساس چند حديث ضعيف (از نظر سند و دلالت) از امامان شيعه سعی كرده ولايت فقيه را اثبات كند.
سپس آيه الله منتظری در كتاب "دراسات فی ولايه الفقيه" كليه ی احاديث مزبور را از نظر سند و دلالت رد كرده است.
جالب است كه بدانيد مهمترين این احاديث مقبوله ی عمر بن حنظله است كه آيه الله غروی در كتاب "فقه استدلالی" با بيش از  20دليل، جعلی بودن آنرا اثبات كرده است.
 سپس آيه الله منتظری با تمسک به استدلال ضعيف و نارسایی خواسته ولايت فقيه را  اثبات كند. بدين نحو كه در اسلام ويژگيهایی برای مدير يا مسئول مطرح شده از جمله: عقل و علم و عدالت و توانایی. سپس علم را به معنی علم دين (فقه) گرفته و گفته پس رئيس جامعه بايد فقيه باشد.
 در صورتيكه اين ويژگيها عقلی اند و اسلام ارشاد به عقل كرده و مفهوم آنها اين است كه هر كس می خواهد پستی را بگيرد بايد در مورد آن پست آگاهی و توانایی كافی داشته باشد و آدم فاسدی هم نباشد. مثلا كسی كه می خواهد رئيس يك دبستان شود بايد تجربه ی كافی آموزشی و اطلاعات تربيتی كافی داشته باشد اگر آگاهی يعنی فقه، پس رئيس دبستان هم بايد فقيه باشد. كسی هم كه می خواهد رئيس كشور شود بايد فرد با تجربه ی سياسی و دارای آگاهی سياسی و اداری باشد و آدم توانا و پاكی باشد. اين چه ربطی به ولايت فقيه دارد. مگر رئيس جمهور می خواهد نماز و روزه و حج و حيض و نفاس و زكات و خمس ووو انجام دهد كه بايد فقيه باشد.
اين برداشت غلط آقايان از آنجا ناشی می شود كه گمان می كنند همه چيز در اسلام هست. و بعد از 39 سال كشتار و ظلم و خرابی و عقب افتادگی هنوز هم گمان می كنند كه با رساله ی عمليه می شود جهان را به بهترين وجه تا قيامت اداره كرد. درحالی که  میتوان دید که در اسلام قوانين لازم حتی برای  %10امور كشوري نيز و جود ندارد و تازه اين احكام اكثرا قابل اجرا نيستند، پس تقريبا هيچ. چنانچه تا كنون ديديد كه احكام زنان و بردگان و جنگ او سارت و اهل كتاب و ديگر كفار و ..نه انسانی اند ونه قابل اجر ء.
وای كه ما مردم از جمود و يخ زدگی ذهن این روحانيون چه ها كشيده ايم و چه ها خواهیم كشيد.
همه ی مراجع گذشته و بيشترمراجع معاصر شيعه هم ولايت فقيه (بمعنی حاكم سياسی)را قبول ندارند. از جمله آخوند خراسانی، محسن حكيم ، سيد احمد خوانساری، و خویی.
مثلا آيت الله خویی در مصباح الفقاهه می گويد: " ولايت در زمان غيبت با هيچ دليلی برای فقها ثابت نمی شود". كسانی كه با فقه آشنایی دارند می دانند كه فقهای بزرگ، چه سنی و چه شيعه، بسيار محتاط هستند اما انسان وقتی ادله ی خمينی و منتظری را بر ولايت فقيه می خواند از بی احتياطی حيرت انگيز آنان به حيرت می افتد.
جالب است كه نكبت اين بدعت اپ ، دامن خود را هم گرفت. خمينی بر اين پايه ی پوشالی، كاخ عظيمی ساخت و ولايت را مطلقه، مادام العمر و فرا قانونی و حتی فراتر از اسلام دانست بطور خلاصه اختياراتی به ولی فقيه داد كه پيامبر و امامان هم برای خودشان قائل نبودند.
در اينجا توجه شما را به سوال و جوابهایی از آيه الله مصباح كه مشابه نظرات آيه الله خمينی است جلب می كنم:
س: آيا ولی فقيه در مقابل سايرين پاسخگوست؟
ج: خير ، ايشان فقط در مقابل خداوند تبارک و تعالی پاسخگوست و در مقابل ساير افراد غير پاسخگوست.
س:ايا ولی فقيه برای مردم عادی نقد شدنی است؟
ج:خير همانگونه كه عنوان شد عقل مردم عادی قاصر از ورود به اين مسائل است و اساسا مردم عادی حق ورود به سياست را به اين معنا ندارند .
س:ايا ولی فقيه از طرف ساير فقها نقد شدنی است؟
ج: خير ، ساير فقها حق دخالت در حكومت را از حيث اينكه فقيه هستند ندارند و از اين لحاظ فرقی با مردم عادی ندارند ،لذا موضع ساير فقها و حتی مراجع ولی فقيه برای فقها نيزمثل سايرمردم غيرقابل نقد است.
س:ايا اعضا مجلس خبرگان رهبری يا رئيس ان ميتوانند از رهبری سئوال نمايند؟
ج: مجلس خبرگان رهبری مجرای تجلی و ظهور مقام عظمای ولايت است ولی در ادامه كار هر گونه نظارت به هر صورت باطل است و حتی نوشتن نامه به ايشان حرمت شكنی محسوب می شود چون همانگونه كه گفته شد از ايشان نبايد در مورد اعمالشان سئوال كرد
س: اختيارات مقام عظمای ولايت محدود است يا نامحدود.
ج: مقام عظمای ولايت دارای اختيارات نامحدود است و می توانند درزمانی كه لازم می بينند حتی واجبات شرعی مثل حج را نيزبرای مدت محدود تعطيل كنند تا چه رسد به تصميمات جزئی تراز قبيل عزل و نصب مقامات و ...
س:ايااختيارات مقام عظمای ولايت به مكان خاصی (مثل يك كشور خاص) محدود ميشود؟
ج: خير ،اختيارات مقام عظمای ولايت هيچ قيد مكانی ندارد و ايشان ولی امر مسلمين جهان هستند .
س: آيا قانون اساسی قيدی برای اختيارات مقام ولايت محسوب می شود؟ توضيح اين كه دريافتيم كه اختيارات مقام عظماي ولايت در قيد مكان و زمان خاص نيست، حال در خصوص قوانين وضع شده از طرف بشر مثل قانون اساسی چطور؟
ج: خير انچه در قانون اساسی در رابطه با اختيارات مقام عظمای ولايت امده صرفا نمونه و كف اختيارات است و نه سقف ان و همانگونه كه از عنوان ولايت مطلقه مشخص است ، اين ولايت مطلقه بوده و در هيچ قيد قانونی نمی گنجد و الا  مطلقه نبود .
س: موضع مردم عادی در مقابل ولايت فقيه چيست؟
ج: چون ايشان نايب امام زمان (عج) می باشند، موضع مردم عادی ما در قبال ولايت مطلقه، بايد اطاعت مطلقه باشد و تفكرو سئوال در مورد عملكرد ايشان از وساوس شيطان است كه بايد به خداوند متعال پناه برد.


نتايج عملی ولايت فقيه
استبداد بدترين نوع حكومت است و استبداد دينی بدترين نوع استبداد است و استبداد ولايت فقيه استبداد دينی است. کسانی كه هم استبداد شاهنشاهی را ديده اند و هم استبداد ولايت فقيه را، جمله ی فوق را كاملا لمس می كنند.

در زيانهای استبداد كتب بسيار نوشته شده ، بنابراين خوانندگان را به اينگونه كتب ارجاع می دهم از جمله توصيه می كنم كه فصل ولايت فقيه از كتاب ارزشمند " تولدی ديگر" اثر دكتر شجاع الدين شفا را بخوانيد. در اينجا بطور اختصار به بعضی نتايج ويژه ی استبداد ولايت فقيه می پردازيم:

 ذلت ظاهر و باطن: در استبداد غير دينی استبداد ظاهری است و در استبداد مذهبی استبداد باطنی است. مردم در مقابل ديكتاتورها از روی ترس در ظاهر تسليم و خاضعند اما در حكومت دينی مردم هم در ظاهر و هم در باطن تسليم و خاضعند. چون استبداد دينی به خدا و مذهب منسوب است، مردم مؤمن از حاق باطنشان ذلت و بردگی خويش و فرمانبرداری از حاكم مذهبی را می پذيرند.
نابودی كرامت انسانی. بركشيدن يكی تا فلک، لاجرم منجر به فروكشيدن ديگران می شود. از كرامت و عزت ما  80 ميليون انسان در مقابل ولايت فقیه چه مانده ست؟ هيچ ما افراد نافهم و صغيری محسوب مي شويم كه قادر به تشخيص مصلحت خويش نيستيم و تنها يك نفر ، ولايت فقيه است كه مصلحت ما را تشخيص می دهد و طبعا به زور هم می تواند ما گوسفندان را به سوی مصلحتمان سوق دهد. مردم خوب در جمهوری اسلامی چه مردمی اند. مردمی كه هيچگاه در صحت فرامين ولی فقيه ترديد نكنند، مردمی كه اصلا فكر نكنند، مردمی كه هر چه ولی فقيه مي گويد بدون تامل با فرياد بلند تاييد كنند، مردمی كه چون سگان دست آموز به فرمان ولايت فقيه به هر كه او بخواهد حمله كنند. او سعی دارد همه ی ما را به بسيجی تبديل كنند نوجوانانيكه بايد در شروع جوانيشان ، تفكر و نقد و خلاقيت و دانش بياموزند توسط اين سيستم، شستشوی مغزی  می شوند و به بدترين درندگان تبديل می شوند .
باشد روزی که سرنگونی این  حکومت فاسد و مستبد را با چشمان هم ببینیم .
سرنگون باد جمهوری اسلامی .
مرگ بر اصل ولایت فقیه .
گردآورنده : میلاد سلطانپور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر