قدرت تکنولوژی

 


‏در جهانی اینچنین هولناک زیست می‌کنیم

‏مسئله حذف توییتر یک شخص نیست‌ بلکه سازماندهی سیستماتیک حذف به واسطه‌ی یک قدرت مجازی تکنولوژیک است.

این بعثت خدایگان تکنولوژی‌ست. ‏عناصر ناهماهنگ‌ها به سیاست زیزمینی پناه خواهند برد و مونوپولی یا انحصارطلبی جایی برای نفس‌کشیدن  باقی نمی‌گذارد .

‏جهت بیان ساده‌تر مطلب:

‏۱-ما با نیروها و قدرت‌های متفاوت و متنوعی روبروییم. بخشی جدی از نتیجه‌ی جدال این قدرت‌ها براساس تصادف و شانس حاصل می‌شود اما این شانس بر مبنای امکانات آن نیروها اتفاق می‌افتد. دولت تنها بخشی از جریان قدرت است و نه همه‌ی آن. پس تقلیل دادن علت چیزها به دولت

‏۲-فراموش کردن باقی علت‌هاست. هرچه حضور قدرت‌ها بیشتر و ناپایدارتر باشد(کمی و کیفی) تغییر و دگردیسی و در نتیجه آزادی بیشتر است. تجمع قدرت در هر جایی موجب فساد و ناکارآمدی سیستم می‌شود. مونوپولی یا انحصارطلبی تکنولوژی خطر متاخر و جدیدی‌ست که اجتماع انسانی را تهدید می‌کند.

‏۳-اگر پیش از این( در جوامع مدرن) با نظام‌های دیکتاتوری متفاوت روبرو بودیم حالا نوبت به شکلی بسیار خطرناک از دیکتاتوری رسیده است. دیکتاتوری تکنولوژیک از تمام امکانات و ابزارهای انسانی و غیرانسانی در جهت سلطه و بسط قدرت خویش استفاده می‌کند. ما می‌دانیم که تاریخ انسان

‏۴- تاریخ سلطه از شکلی به شکل دیگر است، اما سلطه‌ای که پایان موجودیت انسان را رقم بزند بی‌سابقه است. انحصارطلبی رسانه‌های جمعی، نظم هارمونیک رشد کیفی انسان را منحرف خواهد کرد چراکه در ضدیت با کثرت‌گرایی‌ست و تنها عناصر شبیه به خود را جذب و عناصر متفاوت را حذف می‌کند.

‏۵- حذف تفاوت‌ها در ضدیت با امکان‌های بیشتر تصادف چیزهاست و با فروکاستن چیزها موجب یکدست و استانداردشدن عمومی می‌شود. تک‌رنگ شدن و تک‌ساحتی‌شدن عرصه زندگی چگونه می‌تواند هوشمند و آینده‌گرا باشد؟ تکنولوژی به واسطه‌ی «هوش» در پی آزادی‌ست؛ چراکه ما را به آزادی توانا می‌کند .

‏۶- اما اگر  توانایی جذب« دیگری» را از دست بدهد یعنی کارآمدی و توانایی آزادی خود را از دست داده است. چنین سیستمی مخالفان حذف شده‌ی خود را به سیاست زیزمینی پرت می‌کند و از شهروندان عادی دشمنانی ستیزه‌جو می‌سازد. این موجب برهم زدن بیشتر هارمونی اجتماعی و امنیت عمومی خواهد شد

‏۷- در پاسخ به «چه باید کرد» با مجموعه‌ای از راهکارهای کوتاه و بلندمدت روبروییم. اولین قدم حفاظت اولیه از اطلاعات شخصی خود در برابر  زیاده‌خواهی و انحصارطلبی رسانه‌های جمعی‌ست. قدم بعدی تغییر وضع حقوقی قوانین ناظر بر این ابررسانه‌هاست که تنها از طریق دخالت سازمانها و نهادهای

‏۸- مستقل و نیمه مستقل و فشار بر قانون‌گزار از طریق جمع‌آوری پتیشین‌های رسمی‌ ممکن می‌شود. امکان بعدی حمایت عمومی از رسانه‌هایی‌ست که کمترین دخالت را در حریم شخصی شهروندان دارند. مثلا سیگنال در برابر واتس‌آپ. اما مسئله‌ای بسیار مهم و مقدماتی آگاهی دادن به شهروندان است.

‏۹-خلاء بزرگ حضور قوانینی فراتر از قدرت این رسانه‌ها اگر پر نشود دامنگیر همه خواهد شد. رسانه‌هایی مانند توییتر باید بدانند حوزه‌ی خصوصی آنها میلیو‌ن‌ها بار با باغ شخصی یک مالک تفاوت دارد. حتی صاحب یک باغ هم باید براساس قوانینی فراتر از خود رفتار کند. مسؤلیت سیاسی این ابررسانه‌ها

‏۱۰- همچنان نامشخص است و وضع حقوقی اینها در برابر شهروندان سیاسی و نیز اتفاقات سیاسی و حدود اکت‌های‌شان باید مشخص بشود. میزان دسترسی ابررسانه‌ها به داده‌های کاربران باید محدود شود. استانداردهای چندگانه باید رفع و از قدرت تصمیم‌گیری‌های خودسرانه رسانه‌ها باید کاسته شود .

شاهین نجفی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر