ایمان زیرکانه ترین معادلی است که برای کلمه حماقت ابداع شده است. ما در این مقاله چند دستاویز شایع مذهبیون را برای فرار و گریز از استدلال و عقلانیت بررسی می کنیم.
در گذشته، پیش از دستاوردها و کشفیات علمی، انسانها از جهان اطراف خود، قوانین حاکم بر طبیعت، تاریخ طبیعی و نحوه پیدایش کیهان، زمین و حیات شناخت و درکی نداشتند. برای انسانها منطقی به نظر میرسید که اگر طایفه و خاندان آنها در نهایت به یک جد مشترک می رسد، پس تمامی نوع بشر نیز در نهایت باید به یک جد مشترک مانند آدم و حوا برسد. بدون نظریه فرگشت و علم عصب شناسی و پزشکی، دشوار می توانستند تفکر را بدون فرض وجود روح و پیدایش جانوران را بدون فرض وجود یک آفریننده توضیح بدهند. آنها نمی دانستند که طبیعت از قوانین ضروری و مشخصی پیروی می کند و بنابراین میشد امکان وجود معجزات را بپذیرند. مردم باستانی که شناختشان از تعداد و تنوع جانوران در حد همان احشام و چند جانور معدود اطراف مکان زندگی اش بود، براحتی می توانستند بپذیرند که یک جفت از همه آنها در یک کشتی بزرگ جا شود.
اما امروز چگونه مذهبیون می توانند این امور ناممکن و نشدنی را توضیح و توجیه کنند؟ اگر انسانها عقاید خود را برپایه عقل و منطق استوار می کردند، قاعدتاً امروز حتی یک نفر هم نباید پیرو مذاهب سامی و مدعی واقعی بودن اساطیر آن می بود. اما همچنان میلیاردها نفر به این مذاهب اعتقاد دارند. اگرچه تعداد خدانابوران یا غیرمذهبیون رو به افزایش است، اما ما همچنان مقاومت بسیار زیادی از سوی مذهبیون شاهد هستیم.
بنابراین مذهبیون که در حیطه عقل و استدلال و نیز گفتمان علمی ناتوان هستند، به راههای دیگری جز مغلطه در استدلال، متوسل می شوند. در گذشته آنها می توانستند مدعی و مبلغ علم زمان خود باشند، براهینی اگرچه مغالطه آمیز برای اثبات خدا مطرح کنند و اساطیر و باورهای مذهبی را کاملاً مطابق با شناخت تجربی روزمره می دانستند. امروزه آنها در این عرصه شکست خورده محض هستند، پس باید به ترفندهای دیگری متوسل شوند.
یک راه ساده مذهبیون برای گریز از بحث و استدلال این است که آنها نقد خداناباوران را به عنوان توهین یا حمله به عقاید و باورهایشان تلقی کنند. صریحاً ادعا می کنند که این سخنان آزار دهنده و ناخوشایند است و باید اجازه داد که هرکسی عقاید و باور خود را داشته باشد. البته که آزادی بیان و عقیده محفوظ است و هیچ خداناباوری مدعی نیست که مذهب به خاطر غلط بودن خود باید ممنوع شود. اما خداناباوران هم آزادی بیان دارند و این وظیفه هر انسانی است که در جهت تنویر افکار و روشنگری بکوشد. مذهبیون که سنتاً در خفه کردن صدای دیگران ید طولانی دارند، اینک ادای قربانی را در می آورند. مذهبیونی که دست کم به حقوق بشر پایبند هستند معتقدند که هرکسی باید بتواند مذهب خود را تبلیغ کند، اما وقتی نوبت تبلیغ آتئیسم می رسد، با مغلطه "احترام به عقاید دیگران" تلویحاً خواهان خاموش کردن آن هستند.
این ادعای "احترام به عقاید دیگران"، در واقع تحریف زیرکانه ای است از "احترام به آزادی بیان دیگران". قرار نیست ما به بیان و عقاید دیگران احترام بگذارید بلکه قرار است به آزادی وی برای ابراز آن عقاید احترام بگذاریم. آنها زیرکانه، عبارت "احترام به آزادی" را به عنوان یک حق اساسی با عبارت "احترام به عقیده" برای خفه کردن انتقادات جایگزین کرده اند. متأسفانه بسیاری از مردم این را پذیرفته اند.
این ادعای "احترام به عقاید دیگران"، در واقع تحریف زیرکانه ای است از "احترام به آزادی بیان دیگران". قرار نیست ما به بیان و عقاید دیگران احترام بگذارید بلکه قرار است به آزادی وی برای ابراز آن عقاید احترام بگذاریم. آنها زیرکانه، عبارت "احترام به آزادی" را به عنوان یک حق اساسی با عبارت "احترام به عقیده" برای خفه کردن انتقادات جایگزین کرده اند. متأسفانه بسیاری از مردم این را پذیرفته اند.
تکنیک دیگر مذهبیون ادعای این است که حیطه عقل و علم با حیطه ایمان و مذهب متفاوت است. اولی در دومی راهی ندارد و جایی که بحث ایمان مطرح است، عقل ناتوان است. این خصوصاً تمسک مورد علاقه پیروان عرفان است. در سنت فلسفی، مغالطه کارانی از این دست به شناخت شهودی معتقد بودند. وقتی از اثبات وجود خدا ناتوان می ماندند ادعا می کردند که شناخت خدا، از طریق شناخت مستقیم و درونی بدست می آید که شهودی یا قلبی است. اگر چنین باشد، پس شناخت خدا باید نزد همه مردم مشترک باشد، حال آنکه به لطف انسان شناسی و تاریخ، می دانیم که ایده خدا، یک ایده تاریخی است و بدویان هرگز تصوری از وجود خدا به شکلی که اکنون مد نظر است نداشتند البته تصوراتی از اشباح نیاکان و ... وجود داشته است .
جدا کردن حیطه عقل از ایمان اساساً مبتنی بر یک مغلطه خنده دار است. باید از ایشان پرسید آیا ایمان چیزی است جز اعتقاد راسخ به صحت چیزی یا گزاره ای؟ اگر از اعتقاد راسخ به صحت گزاره ای (مانند اینکه خدا یا وحی وجود دارد) صحبت می کنیم، پس درباره صحت و سقم چیزی قضاوت کرده ایم و قضاوت درباره صحت و سقم به حیطه عقل و منطق تعلق دارد. پذیرفتن گزاره ای بدون عقل و استدلال، همان نادانی است و در این صورت حیطه ایمان، در واقع نام دیگری است برای حیطه نادانی. مذهبیون مداوماً از کلمات تو خالی مانند ایمان، شناخت قلبی و ... صحبت می کنند بدون اینکه وارد محتوای آن شوند. به قول دنیل دنت، آنها به ایمان داشتن ایمان دارند و بدین ترتیب، راه را برای بررسی و پژوهشی فلسفی و علمی بر موضوع اعتقادشان می بندند. خدای برخی از آنها بیشتر به یک "چیز" تبدیل شده است. برای مثال مدعی می شوند: من نمی دانم اما فکر می کنم یک چیزی هست، یک خدایی هست، یک انرژی، چیزی... این حرفها احتمالاً بارها به گوش شما خورده است.
آخرین دستاویز ایشان ادعای مفید بودن مذهب است. اینکه مذهب باعث ترویج اخلاق، احساس خوب از زندگی، رهایی از پوچی و ... می شود. هیچ یافته جامعه شناسی تأیید نمی کند (اگر برعکس اش را تأیید نکند) که خداناباوران پوچ گراتر، ناشادتر یا بیاخلاق تر از مذهبیون هستند. پایه و بنیاد اخلاق عقل است و نه مذهب. در واقع مذهب فضایل اخلاقی را به رذیلتی مانند اطاعت و سرسپردگی فرو می کاهد. اینکه فرد به خاطر اطاعت از کسی مانند خدا یا از ترس وی، از انجام کار شرورانه ای خودداری ورزد، مورد ستایش هیچ کسی نیست. اگر کسی از ترس شما، جرأت آسیب زدن به شما را نداشته باشد، شما وی را خیرخواه خود نمی دانید و فضیلتی را از این نظر به وی نسبت نمی دهید.
در نهایت، مذهبیون که از عقل و استدلال ناتوان هستند، دستاویزهای متعددی می جویند تا از عقاید باطل خود دفاع کرده باشند. هرکسی حق دارد حتی نادان باشد، اما در مقابل دیگران هم حق دارند وی را نادان و عقاید وی را باطل خطاب کنند .
نویسنده : امین قضایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر