مذهب وسیله غارت روح و جسم و جان و مال و زندگی ناداشته انسان بیروح است، بقول مارکس، "مذهب آه مخلوق ستمدیده است". مذهب آئینهای از تبلور نیازمندیهای مادی انسانی مسخ گشته و ناامید است، که فقط خدا میتواند آرزوهایش را برآورده نماید، البته اگر خدایی اساساً در کار باشد، که نیست.
در نتیجه برای یک مذهبی مالیخولیایی تنبلفکر و گیر افتاده در بنبست روحی، اگر مشکلات و نیازهای انسان برآورده نشد، لابد خدا میل نداشته و آنگاه است که انسان مأیوس و سرگشته، از آنجاییکه دستش به خدایش نمیرسد، انتقام بزهکاریها و بیعدالتیهای خدایش را از همزیستهایش در جامعه انسانی میگیرد، یعنی به کشتار انسان و حیوانات همزیست و غارت از دسترنج تولیدکنندگان جامعهای که به آن دسترسی دارد، میپردازد، حال همسایه یا دور دستترها، تحت عنوان چرندیاتی بنام جهاد در راه خدا، صد البته همانگونه که در طول تاریخ اتفاق افتاده این جنایات از سوی دینداران مختلف و ادیان گوناگون به همین صورت بوده، در چرخش و تکرار تاریخ آنها با هم فرقی ندارند، جنایات مذهبیها در طول تاریخ بشر مدام بصورتهای تکراری روی داده است، برای یک مذهبی همیشه در جهت غارت و کشتار و تجاوز به انسان و همنوع و همزیست در جامعه انسانی بهانهها فراوان بوده، تمامی عرق ریختنها و بقول خودشان جهاد در جهت نابودی و غارت سایر انسانهای در همسایگی و شهر و دیار سایر مردمان همنوعش را تا نهایت توحش و درندگی به پیش بردهاند، انسان مذهبی از سر ناامیدی و بنبستهای روحی، یاوه بافی و تصورات مالیخولیایی تا نهایت حماقت برایش بسیار طبیعی جلوهگر میشود و باور دارد به آنچه که تصور مینماید، آثارشان آئینهای از نهایت فقر و گرسنگی و تشنگی روح انسان و تبدیل انسان به درندهترین حیوان و توحش و سبعیت در هنگام آرزوی غارت یا پیروزیهایشان است، همچنین ریاکاری و عوامفریبی در هنگام ضعف و زبونیهایشان.
اما در دنیای حقیقی؟ در اثر مذهبی بودن و تنبلی فکری، آنها پس از هزاران سال یاوهبافی، حتی از ساختن و تولید یک امکان برای رفاه انسان باز ماندهاند و مانع نیز بودهاند. آنها حتی از ساخت یک وسیله و امکان رفاه و آرامش انسانی در جامعه بشری در تمامی طول تاریخ بشر ناتوان بودهاند، به همین جهت، شیوه زیست انگلی پایه و اساس مذهب را تشکیل میدهد و یاوه بافی وسیلهای در جهت صاف نمودن این جاده توحش به همین دلیل انسان مذهبی حتی با نیّت بسیار نیکو؟ حتی، دشمن بشریّت میگردد، تجاوز و غارت و اختلاس و دزدی، آنگاه میشود قهر خداوندی و به جای خدا اگر بتواند تولید کنندگان و کارگران و زحمتکشان را تا نهایت توحش تنبیه مینماید، بردگان را میفروشد و کنیزکان را میکُشد، برای یک مذهبی شتر و بز و گوسفند و انسان که برایش تفاوتی ندارند، هر جنایتی که بتواند، تبدیل میشود به دستور خدا، میکشد، سر میبُرد، اگر هم در اثر بیداری مردم زحمتکش نتوانست که جنایاتش پیاده شود، گربه عابد شد و ... اسلام میشود دین زحمت و رحمت.
گردآورنده : میلاد سلطانپور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر